توضیحات
رمان همه مردهای زندگی من، داستانی اجتماعی بر اساس واقعیت های جامعه است. داستان قضاوت و مبارزه با مشکلات جامعه؛ قصه ی دختری رها شده در جامعه ای افسار گسیخته!
اسم رمان: همه مردهای زندگی من
نویسنده این اثر: کمال فرزاد پور
ژانر رمان: بزرگسال، روانشناختی، رئال
گوشه ای از رمان همه مردهای زندگی من
فاطمه رفت و منم تو دلم گفتم باشه تو هربار همینو میگی!! چند روزی بود که برای پایان نامه دانشگاه فکرم مشغول بود. تا اینکه یه خبری رو تو روزنامه خوندم در مورد خانه های سلامت، که توسط سازمان بهزیستی راه اندازی شده و از دختران فراری و زنان خیابانی محافظت میکنن!! کنجکاو شدم که ببینم جریان چیه واقعا! بخاطر همین یه روز وقت گذاشتم رفتم نزدیک ترین مرکز بهزیستی! به هر سختی بود بلاخره تونستم با مدیر مرکز بهزیستی ملاقات کنم. مدیر اونجا خانومی بود به اسم فرزانه درخشنده. زن خوش برخوردو منطقی به نظر میومد. سرش که خلوت شد وارد دفترش شدم. پشت میزش نشسته بود با خودکاری که دستش بود داشت یه چیزی روی کاغذ یادداشت میکرد. بهش سلام کردم و تو چند قدمیش ایستادم. از جاش بلند شد و خیلی محترمانه جواب سلام رو داد و ازم خواست که بشینم. منم ازش تشکر کردم و نشستم رو صندلی. خانوم درخشنده بهم گفت: خب من در خدمتم بفرمایین!؟ بهش گفتم، من مبینا احمدی صدیق هستم.