توضیحات
داستان رمان نان و شراب در زمان حکومت موسولینی اتفاق میافتد. کافونها – به زبان ایتالیایی یعنی دهقان بیچیز و فقیر – زندگی سختی دارند و به حدی ضعیف شدهاند که توانایی انجام هیچ کاری را ندارند. در واقع حتی فکر انجام دادن یک حرکت بر علیه ظلمی که به آنها میرود در ذهنشان هم شکل نمیگیرد. در این هنگام، کلیسا نیز به حمایت از دولت پرداخته و عموم مردم نیز در خرافات و تعصبات مذهبی فرو رفتهاند…
اسم رمان: رمان نان و شراب
نویسنده این اثر: اینیاتسیو سیلونه
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان نان و شراب
دن بنه دتو، کشیش پیر، روی دیوار باغچه، در سایه درخت سروی نشسته است. سیاهی ردایش دنباله سایه درخت است که به دیوار افتاده و آن را در خود محو کرده است. پشت سر او خواهرش پشت دستگاه نساجی خود که بین پرچینی از نهال های شمشاد و بوته های انبوه «اکلیل کوهی» کار گذاشته اند به نساجی مشغول است.
ماکوی دستگاه که از چپ به راست و از راست به چپ در جست و خیز است، روی تارهای سرخ و سیاه حرکت می کند و این حرکت با آهنگ پایی ماشین که تارگشاها را بلند می کند و با حرکت شانه که پود را می کوبد، موزون است. بعد ازظهر روزی از روزهای اواخر آوریل و هوا ملایم است. فکر نیز به دنبال حرکت ماکو از چپ به راست و از راست به چپ می جهد.
از سمت راست به شهر می روند، و از سمت چپ بلافاصله به کوهستان برمی خورند. در سمت راست، خط آهن و شاهراه ملی است که بر مسیر راه قدیم ویاوالریا از میان چمنزارها و گندمزارها و کشت های سیب زمینی و چغندر و لوبیا و ذرت به آوه تزانو می رود، به طرف کوللی دی مونته بووا صعود می کند.