توضیحات
رمان عروس روایت گر جنگ های بین خون آشام ها و گرگینه ها است. جنگ بینِ خون آشام ها و گرگینه ها از چندین قرن پیش با بالا گرفتنِ خشونتی وحشیانه آغاز شده است. جنگی که قرار است برای یک هدف مشترک، با یک کیک خامه ای و عروسی به پایان برسد! میزری لارک که دختر قدرتمندترین مقامِ خون آشام های جنوب غربی است، پس از بارها جانِ سالم به در بردن از انواع حملات مرگبار، تصمیم گرفته تا جامعه خون آشام را ترک کند و با بهترین دوستش، سِرِنا، در دنیای انسان ها زندگی کند. میزری شغلی پیدا می کند، چشم ها و دندان های نیش خود را پنهان می کند و سعی می کند زندگی آرامی داشته باشد. با این حال، پدرش او را احضار می کند و پیشنهاد ازدواج بین گرگینه ها و خون آشام ها را می دهد تا در زمان فرمانروایی یک فرماندار انسانی جدید، اتحادی برقرار کنند.
اسم رمان: عروس
نویسنده این اثر: الی هیزل وود
ژانر رمان: ماوراالطبیعه، فانتزی، گرگینه
گوشه ای از رمان عروس
پدر از بین محافظان امنیتی رد میشود و دستم را به راحتی روی آرنج خودش می اندازد. انگار نه انگار که از آخرین تماس جسمانیمان یک دهه گذشته است. به سختی خودم را مجبور میکنم تا عقب نکشم « آماده ای میزری ؟» سرم را کج میکنم و چهره خشنش را بررسی میکنم. بیشتر از روی کنجکاوی می پرسم : « مهمه ؟»
نباید باشد چون به این سؤالم جواب داده نمی شود . اوون با چهره ای بی حالت رفتن ما را تماشا می کند؛ سپس پشت سرمان فریاد می زند: «برات آرزوی به بسته بزرگ پرزگیر دارم؛ شنیدم موهاشون میریزه.» یکی از مأمور های جلوی درهای دولنگه ای که به حیاط می رسند، ما را نگه می دارد .
« نماینده لارک، دوشیزه لارک یک دقیقه. هنوز کاملاً برای حضور شما آماده نیستن.» چند دقیقه آزار دهنده شانه به شانه هم می ایستیم . سپس پدر به سمتم بر می گردد . با این کفش های پاشنه بلندی که به اجبار پوشیده ام، تقریباً هم قدش شده ام و چشمانش به راحتی در چشمانم نگاه می کنند . با لحنی دستوری می گوید باید لبخند بزنی؛ از نظر انسان ها، عروسی زیباترین روز زندگی به عروسه…