توضیحات
داستان رمان ساکن برج بلند، در آمریکای ۱۹۶۲ میگذرد. دقیقاً ۱۵ سال بعد از این که جنگ به نفع قوای متحد آلمان، ایتالیا و ژاپن به پایان میرسد. جهان تحت سلطهی فاشیسم است. بردهداری آزاد است. بسیاری از مردم آمریکا به آیینهای شرقی روی آوردهاند و کتاب تقدیرات ییچینگ توی هر خانهای پیدا میشود. در این جهان موازی قوای متفقین به سختی شکست خوردهاند و هیچ اثری از هیچگونه مقاومت نظامی در برابر سلطهی فاشیسم نیست.
اسم رمان: رمان ساکن برج بلند
نویسنده این اثر: فیلیپ کی دیک
ژانر رمان: علمی، تخیلی
گوشه ای از داستان رمان ساکن برج بلند
از چای ساز دیواری چنج سنتی برای خودش یک چای فوری ریخت، جارویی برداشت و شروع کرد به روبیدن. کمی بعد، پیشخان شرکت هنرهای دستی آمریکا تر و تمیز و آمده روز نو شده بود. صندوق، پر از پول خرد و گلدان، پر از گل های جعفری تازه بود؛ رادیو هم در پس زمینه موسیقی پخش می کرد.
بیرون، در پیاده رو، اهل تجارت با شتاب در خیابان مونتگومری به سمت دفترشان می رفتند. دورتر، تراموی برقی رد شد؛ بچه ها ایستادند و با شادی تماشا کردند. زن ها با لباس های ابریشمی رنگارنگشان…آنها را تماشا کرد. بعد تلفن زنگ زد. چرخید تا جواب دهد.
«بله»… صدای آشنایی پاسخش را داد و قلب شیلدان فرو ریخت: «تاگومی هستم. آقا پوستر فراخوان جنگ داخلی من رسیده یا خیر؟ خاطرتان هست؟ قول دادید هفته پیش میرسد.» صدای برنده و ایرادی اش چندان مودبانه نبود، چندان اصول را رعایت نمی کرد. «جناب شیلدان، مگر به شما بیعانه ندادم و تصریح نکردم؟ قرار بود هدیه باشد، متوجهید؟ من که توضیح دادم. برای مراجعه می خواهم.»