| جمعه 28 شهریور 1404 | 18:10
رمان خوان
دانلود رمان
رمان دیوانه
  • نام: دیوانه
  • ژانر: عاشقانه، طنز
  • نویسنده: مینا قاسمی
  • ویراستار: رمان خان
  • تعداد صفحات: 73
  • حجم: 2.39 مگابایت
  • منبع تایپ: romankhaan.ir

توضیحات

ترانه در رمان دیوانه، دوساله ک عاشق هم کلاسیش به اسم ارشه؛ اما نمیتونه به این عشق اعتراف کنه ….تو همون اوضاع ارش هم به یکی دیگ از هم کلاسی هاش چشم داشته اما حسش مثل یه نسیم زود گذره ک اتفاقا از این بابت هم کلی ضربه میخوره…. حالا چجوری میشه ک ترانه به ارش میرسه… تازه توی داستان کلی ماجرا هس …سیاست زنانه وروان شناختی وشوهرداری …. ببینیم ترانه چطور با کاراش وحرفاش پسر مردمو از راه بدر میکنه…

اسم رمان: رمان دیوانه
نویسنده این اثر: مینا قاسمی
ژانر رمان: عاشقانه، طنز

گوشه ای از داستان رمان دیوانه

زدم یه آھنگ عربی ھمه نشستن. مینا و مھشید و ھمیلا شروع کردن به رقص… مینا رو کمرش شال بسته بود و میرقصید. اون لعنتی خیره نگاش میکرد. منم اعصابم خط خطی بود روم و به تلوزیون کردم و ھمونجور که دراز کشیده بودم فکر میکردم. یاسر مھرنیا ھستم، ۲۴ ساله لیسانس مھندسی پتروشیمی تو یه کارخونه کار میکردم و وضع خوبی داشتم.

تک پسر خاندان مھرنیا بودم. پسر تو خانوادمون بود ولی پسر عمه بودن و از شانس بد آقا بزرگ پدر بزرگ بابام ھمه ی پسراش دختر زاییده بودن و من فقط پسر بودم و ھمین باعث شده بود کلی تحویلم بگیرن و ھوام و ھمه جا داشته باشن. برای ھمین شدم تخس این خاندان…۵تا عمه داشتم۲ تا عمو، مینا بچه ی عمه ی چھارمم بود.

خیلی دوستش داشتم؛ یعنی به معنای واقعی می پرستیدمش. پدرش مرده بود و اونم تک فرزند بود مثل من…مھشید که باشه دختر خالش صمیمی ترین دوستش بود…منم۳تا رفیق فابریک داشتم یکی جانیار کھ پسر عمم بودوبرادر مھشید، یکی حسین که فامیلم نبود و از بچگی می شناختمش ھمسایمون بودو پدر و مادرش که مردن مستقل شد.

لینک های دانلود
خرید کتاب
رایگان
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=51970
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!