توضیحات
رمان حوالی خزان در مورد زندگی دختری به نام خزان است. خزان دختری کورد، در پی خیانت نامزدش که پسر داییش است، از او جدا می شود و تحت تاثیر این جریان سرخورده و غمگین به تهران رفته و در شرکتی مشغول به کار می شود. بعد از مدتی برای برگزاری جلسه ای می خواهد به شهرش برگردد که با ممانعت مادرش مواجه می شود؛ گویا نامزد سابقش قرار است ازدواج کند و …
اسم رمان: حوالی خزان
نویسنده این اثر: سارا امینی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از رمان حوالی خزان
دست های رعشه گرفته ی بی جانش را برای باز کردن کامل در پیش می برد که با صدای جیغ زن و ضربه ای که به شیشه ی پنجره میخورد در خود جمع می شود و ترسیده قدمی به عقب بر می دارد . به اطرافش نگاه می کند؛ لامپ کهنه و فرسوده ای که اتصالی دارد هر پنج ثانیه یک بار برای لحظه ای سیاهی مطلق راهرو را از بین می برد و باز هم سیاهی اطراف را فرا می گیرد.
با جیغ خفه زن باز هم به در نیمه باز نگاه می کند. ناله های باد هر ثانیه یک بار تبدیل به شیون زنان عزیز مرده می شود؛ ترس، قدرت تصمیم گیری را از او گرفته و تمام مغزش را یک جا فلج کرده. صدای جیغ زن و ناله های مردی در هم آمیخته می شود و او را به خود می آورد.
دستهای لرزانش را پیش میبرد و نیم تنه خشکش را به زحمت جلو می کشد. باز شدن در جسم نیمه جان زنی را گوشه اتاق پیدا می کند؛ در حالی که لباس های تنش به طرز وحشیانه ای پاره شده. یک طرف صورتش به وسیله تار های بلند و سفید مویش پنهان شده. نگاهش در نگاه پر از اضطراب زن می نشیند.