توضیحات
داستان رمان تابوتم را می خواهم، درباره دختری است که فروخته شده به یک مافیا و آن هم توسط کسی که بزرگش کرده … کسی که مادر صداش میکرد ” ازش متنفرم ” و ” لطفا کتکم نزن ” و ” کی تموم میشه “ و … جمله هایی است که دختر هر روز و شب با خود تکرار میکند…
اسم رمان: رمان تابوتم را می خواهم
نویسنده این اثر: دینا خالص
ژانر رمان: عاشقانه، جنایی، تراژدی
گوشه ای از داستان دانلود رمان تابوتم را می خواهم
صدای قدم هایشان را میشنوم، دو زانو مانند بقیه دخترها روز کف سیمانی و کثیف انبار نشسته بودم. همه ی ما در یک ردیف بودیم. سرم پایین بود و چیزی نمی گفتم در واقع جرات حرف زدن نداشتم. زبانم را روی لب های ترک خورده و خشکم کشیدم. دهانم تلخ شده بود و به خاطر فشار عصبی که بهم وارد می شد مدام عرق میکردم.
انگار به زور نفس میکشیدم. ما بیست دختر بودیم. دلهره داشتم نگاهم به دستهایم بود. ناخن هایم بلند شده بود و سیاه و کثیف! موهای سرم را چند ماه قبل همان موقع که تازه به دست این آدم ها افتاده بودم ماشین کرده بودند حالا یه کمی بلند شده بود. به ما لباسهای پسرانه و گشاد پوشانده بودند؛ یک تیشرت و یه شلوار ورزشی گشاد که با هر چند قدم باید اون رو بالا می کشیدم!
کفش های اونا رو می دیدم، داشتند به من نزدیک و نزدیکتر می شدند. یکی از اون دو نفر که یه دفتر بزرگ داشت و شماره دخترها و محل اعزامشان را می نوشت و دیگری هم کسی بود که آینده من در دستهایش بود. اون تعیین می کرد که من در کدام گروه باید قرار بگیرم و قرار است که به کدام بخش فرستاده بشوم: تخت یا تخته؟