توضیحات
عمران در رمان بهار رسوایی، بوکسور کله خراب و خشنی است که برای انتقام از بهزاد و زمینزدن او دست روی خواهرش بهار می گذارد. پسر متعصب و پر شر و شوری که به هیچ صراطی مستقیم نیست، بهاری را وارد ماجرا می کند که نشان پسر عمویش است… اما با دستدرازی و بیحرمتی که عمران به بهار می کند مجبور به ازدواج با او می شود و این اجبار آتش انتقام عمران را بیشتر می کند…
اسم رمان: رمان بهار رسوایی
نویسنده این اثر: حدیثه ورمز
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
گوشه ای از داستان دانلود رمان بهار رسوایی
گوشه ی چادرم را در لابه لای دست های عرق کرده ام فشردم و با صدایی که بغض کنج آن لانه کرده بود، لب زدم: تو رو خدا بیا بریم مریم، آخه ما اینجا چیکار می کنیم؟!
دستش را به علامت سکوت روی بینی اش گذاشت و دوباره به حرف زدنش ادامه داد. قهقهه هایش سکوت وهم آور اطراف را می شکست و مرا بیش تر از قبل می ترساند.
دیگر صبرم تمام شده بود. اگر کسی مرا می دید و گزارش من را به گوش بهزاد و بهنام می رساند کارم ساخته بود. بلند شدم و بی توجه به مریم و پسری که درست در چند وجبی اش روی صندلی نشسته بود، از آن پارک منحوس بیرون زدم.
– هوی بهار کجا میری؟
جوابی ندادم و با قدم های بلند به راهم ادامه دادم. می دانستم مریم آن پسر را رها نمی کند و دنبالم نمی آید. تنها درد او این بود که مادرش ببیند که همراه من است، بقیه اش مهم نبود. نگاهی به ساعت مچی ام انداختم، زمان، سه بعداز ظهر را نشان می داد و من که باید در این موقع از روز در خانه کنار خان جون بودم، حال خیابان های این سمت از شهر را که ناامنی در آن موج می زد، پرسه می زدم.
با داشتن این به عنوان گزینه، دوست دارم صبح ها که بیدار میشم با خودم یکسری وقت در آرامش و بیشتر به ورزش سپری کنم.
خوندن یک رمان، مثل دویدن به دنبال داستان های جالب با هیجان و رمانتیک میمونه.
صدای چرخش صفحات کتاب بهترین موسیقی برای استراحت ذهنی منه.