توضیحات
هرمان در رمان آناکوندا، پسری مبتلا به یک اختلال نادر است. اختلالی خطرناک و ترسناک که خودش از این موضوع بیخبره… پسری بیبند و بار و به فکر عیاشی و پول در آوردن از راه خلاف و مردم گریز… با قتل ناگهانی پدرش و شروع تلفنهای ناشناس و رو شدن حقایقی که درکی ازشون نداره، تازه اون به هیولای درونش تبدیل میشه. هیولای ترسناکی که نه تنها افراد دور و برش بلکه خودش هم نمیتونه کنترلش کنه…
اسم رمان: رمان آناکوندا
نویسنده این اثر: مهدیه صابریان
ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی
گوشه ای از داستان دانلود رمان آناکوندا
لبه ی صندلی ماشین نشستم و به سمت داشبور کش رفتم؛ نمی فهمیدم جامعه چه نیازی به چنین آدم های سمجی که مخالف خوشی بقیه هستند دارد؟ هر چه گشتم چیزی نیافتم، حالا چطور از شرش خلاص می شدم؟ سمت سروان بازگشتم و همان طور نشسته لبه ی صندلی گفتم:
ـ متاسفانه به خاطر عجله ی زیادی که داشتم فراموش کردم مدارکم و از ماشین قبلیم بردارم، اما بهتون اطمینان میدم این ماشین مال خودمه!
ابروهایش را بالا برد و در حالی که سر تکان می داد گفت:
ـ منم بهت اطمینان میدم هم تو امشب مهمون خودمونی هم ماشینت مهمون پارکینگ. انصاری، بدو این و ببر تو ماشین خودمون، زنگم بزن بیان ماشینش و ببرن پارکینگ!
هر دو دستم را در جیب کاپشنم فرو کردم و تنه ام را عقب بردم؛ لعنت به هر کس که چنین قوانینِ بی پایه و اساسی را نوشت!
ـ نگاه اصلاً انقدر خورده که تو فضاست، ببرش تو ماشین.
هیبت ریز جثه ی سرباز که برای گرفتنم داخل ماشین شد، محکم با پاهایم در شکمش کوبیدم:
ـ ولم کن ببینم!
آیا رمانهای پیشنهادی شما مناسب برای کودکان زیر 12 سال هستند؟
من از خوندن رمانها واقعا لذت میبرم، مخصوصا چون وقتی لحظات واقعیت دور و برم خیلی سخت میشه، ولی در دنیای خیالی میتونم خلاقیتم رو به کار بندازم.
دوست دارم هربار که رمانی مطالعه میکنم به یه دنیای جدید سفر کنم و شخصیتهایی رو بشناسم که قبلا هیچکدومو ندیده بودم.