توضیحات
با تخریب خانه کلنگی قدیمی خانه کهنه ساخت مجاورش هم فرو میریزد این حادثه آغاز تقابل بین لیا و همسایه مرموز و جذابش میشود…
نام این اثر: تخت طاووس
نگارنده : عاطفه منجزی
سبک: عاشقانه، معمایی
قسمتی از رمان تخت طاووس
گردنم تاب خورد به سمت صدا، به دیوار کناری قاب پنجره تکیه داده بود سرم را کمی عقب کشیدم، دیگر
نمی دیدمش، بدون دیدنش حرفم راحت تر به زبانم آمد منم فکر نمیکردم یه روزی از نشستن پشت پنجره و
چشم دوختن به ،تاریکی این قدر هیجان زده بشم مامانت حسابی از صبح خسته شد… فکر اینم نمیکردم که یه روزی از مامانت خیری هم به ما برسه… حتى حالشم نسبت به دیشب این رو به اون رو شده با سرانگشت روی شیشه ای که دیگر بخاری رویش نبود، دو آدمک کنار هم کشیدم و در همان بین گفتم حداقل تو مراقب خودت باش اگه بیماری واگیر باشه… تو هم مریض بشی، دیگه اون دوتا مریض توی خونه رو باید چی کار کرد؟!