توضیحات
«دریا تجلی» طراح لباس عروسیست که از لباسهای سپید و مراسمهای ازدواج، خاطرهی خوبی ندارد. او پنجسال پیش، در شب عروسیاش تصمیم به کشتن داماد گرفته و سپیدی لباس عروسش را با خونِ مرد مورد علاقهاش رنگین کرده است.
اما هیچچیز آنطور که دریا تصور میکرد پیش نمیرود! «یونس» زنده میمانَد و پنج سال بعد، برای فهمیدن دلایل دریا و گرفتن انتقام برمیگردد؛ آنهم درست زمانی که دریا وسطِ یک رابطهی عاشقانه با مرد دیگریست!
نام این اثر: شلیک به خورشید
نگارنده: فاطمه زایری
سبک: عاشقانه معمایی
قسمتی از رمان شلیک به خورشید
یونس راه رفته را برگشت و مقابلش ایستاد. دستهایش را با مکث روی بازوان دریا گذاشت و گفت
حتی اگه هزاربار هم به دستت کشته بشم، بازم دوستت دارم نمیدونم به چه عنوانی ،زنم دوستم، همدمم یا یه عضوی از خانوادهم. نمیدونم من فقط همینقدر میدونم که اگه استخونام زیر خاک هم بپوسن بازم دوستت دارم!
یونس زل زده بود به کاسه ی پر اشک چشمهای او و دریا به توفان میرسید. صورتش که خیس شد، او اشکهایش را با مهربانی پاک کرد و به رویش لبخند زد.