توضیحات
زرخرید داستان یه پسر تعمیرکاره که وسط کلی بدبختی، گیر یه دختر همسایهٔ محیطزیستی خلوچل افتاده.
فکر میکنید چی میشه اگه یه پسر بیاعصاب کچل، عاشق یه دختری بشه که همهٔ فکر و ذکرش محیط زیست و دفاع از حقوق حیواناته؟
هیچی… تنها راه نفوذ به دل دخترمون رو انتخاب میکنه، اونم….
نام این اثر: زرخرید
نگارنده: بانوی بارانی
سبک: عاشقانه هیجانی
قسمتی از رمان زرخرید
انگار روبیک به هم ریخته ای باشم که نتوانسته حلش کند، اخم کرده تماشایم کرد.
روی لبه بام نزدیکش نشستم چیزی در زمین چشمانش تغییر کرد؛ غریزه و شهوت نبود شاید خشم هر چه در نگاهش پدید می آمد نمی توانست مرا بترساند. چشمهایش به رنگ خاک بود نه خاک کف جنگل خاک رس به داغی کویر نه رس ،پخته رس خام…. وقتی که آب میخورد و تیره تر میشد.قابلیت تغییر داشت تبدیل شدن حمدی از آنها که ورز میدادی و میشد هر سفالینهای با آن ساخت.
از رو نمیری مگه نه؟!
لبخند زدم
اخمش کم رنگ شد.