توضیحات
حاج یاسین به درخواست بزرگ و معتمد محل مجبور میشود تا آهو را به صورت صوری به عقد موقت خود درآورد، آهو بخاطر جواب منفی که به پسرعموی نااهل خود داده هر روز و هرساعت مورد اذیت و آزار او قرار میگیرد به همین دلیل حاج صابر از یاسین میخواهد تا آهو را به عقد خود درآورد ….
نام این اثر: نوشیکا
نگارنده: نسا حسنوند
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان نوشیکا
کیوان صورت غم زده اش را پایین انداخت و آه سنگینی کشید. چه مرگشان بود این جماعت ؟!
قبل از اینکه تشر بعدی را بیایم و او لب باز کند برانکاردی که میرزایی نگهبان انبار رویش افتاده بود، بیرون آمد.
انقدر دورش شلوغ شد که جایی برای من خشک شده نباشد. فقط لحظه ،آخر قبل از اینکه او را داخل آمبولانس بگذارند چشمم به صورت سرخ از خونش افتاد.
چه کابوسی بود…
صبح قبل از اینکه فرصت چشم باز کردن پیدا کنی خبر به تاراج رفتن ،مالت کابوس بیداری ات شود و جالب تر از ارکات شود و جاآن، آخرین نفر خبردار شوی.
باز هم کار جمع کن در این اوضاع خراب کیوان بود و من فقط برج زهرماری بودم که هیچ کس جرات سلام کردن هم.