توضیحات
ضحا زهرابی با نام خلاصه ی «زو» برای ادای آخرین وصیت پدرش به ایران می آید، ورودش همزمان با تاسوعای حسینی است و در این بین خواستگار سمجی که ده سال به پای ضحاست، در معامله با برادر ضحا، پیشروی میکند…
«زو» میخواهد هرچه زودتر خودش را از این مخمصه نجات دهد ، مردیمثلیکسایه درتعقیباوست و سوالها بدون پاسخ مانده اندو به تعدادشان اضافه میشود!
نام این اثر: لیست
نگارنده: سروناز روحی
سبک: معمایی جنایی رازآلود
قسمتی از رمان لیست
از نگاه تیزش خودم را خلاص کردم ، چشمانش مثل اشعه ی ایکس بود . منی که مردها را مثل موم توی مشت میگرفتم حالا برعکس شده بود و من مو ِم توی دست لهراسب بودم. از این نقطه ضعفی که به دستش داده بودم کلافه و عصبی از اتاق بیرون آمدم . در سالن دخترک منشی به دقت مشغول کارش بود و من صرفا برای اینکه در جای درستی قهوه ام را بنوشم ، گلدان های سنسوریا و آگلونما منظره ی خوبی کنار پنجره ایجاد کرده بودند .