توضیحات
بارمان بوکسور و فایتر 32 ساله و خودساخته ای که ناخواسته عاشق دختر کم سن و سال حاج ستار طباطبائی، معتمد بازار و محل میشه و برای به دست آوردنش هرکاری میکنه، حتی بی آبرو کردن تلناز 19 ساله ای که تازه نامزد کرده!
نام این اثر: لاینحل
نگارنده :مهدیه افشار
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان لاینحل
ترانه اگر الآن اینجا بود مطمئنا نظرش را عوض می کرد. صالح مرد خوب و مهربانی بود، جذابیت هاش پنهان بودند و باید کم کم کشفش میکردم و این به بهترین سرگرمی ام تبدیل شده بود همان لحظه در خانه باز شد.
خانه شان مثل همیشه شلوغ بود.
خواهرهای صالح به همراه شوهر و فرزندانشان آنجا بودند؛ حسابی سر و صدا میکردند و خانه را روی سرشان گذاشته بودند ترنم اگر بود دیوانه میشد! خانواده ی ما برخلاف پر جمعیت بودنش، بچه ی زیادی نداشت.
طلا و پینار اختلاف سنی زیادی نداشتند، اما اصلا با هم جور نبودند و به زور همدیگر را تحمل میکردند.
کفش هام را در آوردم و به صالح گفتم:
– خواهرات شب می مونن؟