رمان خوان
دانلود رمان
  • حجم: 8 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند.
– برگشتی!
دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت.
از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد.
– برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود.
مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ باریکِ دخترک را گرفت.
وارد خانه شد و بوسه‌ی نرمی از روی همان شال به موهای خوش بویش زد.

نام این اثر: کوچه عطرآگین خیالت
نگارنده :  رویا احمدیان
سبک: عاشقانه اجتماعی

قسمتی از رمان کوچه عطرآگین خیالت

سری چپ و راست کرده و با حسرت پاسخ داد. میتونه حقیر و بیارزش باشه علی! چرا باید انقدر – بیشتر واسه خودم ناراحتم… یه آدم چقدر دلتنگ این مرد باشم من؟ چرا یه شب بدون فکرش صبح نمیشه! من یه مرد متاهل و دیوانه وار دوسش دارم و وقتی که فکر میکنم، این اصلا حس درستی نیست.

علی سری با تأسف تکان داد. سکوت کرد و آیه پس از چند ثانیه، لب گشود. بودم محله، مدام دنبالم بود. شب و روز دم در – بنظرت اون چه حسی داره؟ روزای اول که اومده بیمارستان و خونه بود، چرا الان نیست؟ چرا من فراموشش نمیکنم! علی من وقتی به اون محله برگشتم، خیلی وقت بود نداشتنش و تمرین کرده بودم، باور کن خیلی وقت بود که دلتنگ نمیشدم و
از یادم رفته بود همچین عشقی دارم… چرا داغ من و تازه کرد و خودش گم و گور شده!

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romankhaan.ir/?p=79
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!