توضیحات
هیدارا حاجیِ جوون ۲۸ساله ای که شرط حج رفتنش ۱۰سال تدریس علوم دینی تو دانشگاهه یه حاجی که با شیطنت و جذابیتش ، خط بطلانی رو باور منفیِ جوونای امروزی راجبه مذهبی جماعت میزنه و دست بر قضا شوکا دختر قرتی و بیبندوبار سرراهش قرار میگیره….
نام این اثر: حاجی شیطون
نگارنده: لیلا محمدی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان حاجی شیطون
قلب دستور میداد که صدا آزاد کنم و هر کلمه و توپ و تشری که در توانم بود رو سر این دوست خالی کنم. اما عقل و از همه مهمتر اون بالاسری میگفت که در آرامش کامل خط بزنم و ساده بدون هیچ خشونتی بگذرم
خدا و محمد و علی میگذره بدون هیچ خشونت یا سرزنشی پس من که بنده مفلکی بیش نیستم چرا باید خلاف راهشون رو انتخاب کنم…؟
به حرمت چندین سال دوستی و برادری عکس العمل تندی از خودم نشون ندادم تا بیشتر از قبل فکر کنه و پی به
اشتباهش ببره… نمیفهمم تا چه حد کارم درست بوده اما ندای درونی دلم می گفت بهترین کار رو انجام دادم.