توضیحات
نگاهش کردم زیبا ترین بود جوری که در مهمانی میخرامید و راه میرفت همه چشمشان به دنبالش بود او زیباترین و پولدار ترین دختر شهر و از همه مهم تر دختر نابودگر من بود باید به دستش می آوردم و اورا به آتش میکشیدم اورا صیغه کردم و جلوی خانه پدرش در ضیافت آبرو داریش رهایش کردم.
نام این اثر: دژخیم
نگارنده : ریحانه مهتاج
سبک:
قسمتی از رمان دژخیم
به سمت رستاک خم شد
-نیلو بشین چی کار می کنی؟
رد ی محکمی روی گونه رستاک کاشت و به شاهکارش نگاه کرد، رد رژ لب صورتی رنگ…ریز خندید
-می خندی؟ چرا اونوقت؟
-هیچی عشقم
به رستورانی رسیدند که هامون جلویش توقف کرده بود، ثمین با خوشحالی پیاده شد، نیلو نیم نگاهی به صورت رستاک انداخت، باید اعتراف می کرد که رستاک با آن رژلب صورتی زیباترین و جذاب ترین مرد روی کر ه خاکی بود، پیادهشدند، هامون نزدیک آمد.