توضیحات
دانلود کتاب دندان ببر pdf اثر موریس لبلان بدون سانسور
نام کتاب: دندان ببر
نام نویسنده: موریس لبلان
ژانر اصلی رمان: جنایی، اکشن
زبان رمان: فارسی
سال انتشار: فروردین 1404
تعداد صفحات : 226
معرفی کتاب دندان ببر
رمان «دندان ببر» (دندان ببر) که اولین بار در سال 1914 و همزمان با جنگ جهانی اول منتشر شد، یکی از ماجراجوییهای جذاب آرسن لوپن ، دزد نجیب فرانسوی، روایت میکند. در این داستان، لوپن در قالبکه اولین بار در سال 1914 و همزمان با جنگ جهانی اول منتشر شد، یکی از ماجراجوییهای جذاب آرسن لوپن، دزد نجیب فرانسوی، را روایت میکند. در این داستان، لوپن در قالب یک اشرفزادهای اسپانیایی ظاهر میشود و درگیر پروندهای پیرامون ارثیهای مرموز یک خانواده ثروتمند میشود. هدف اون این میراث به وارث واقعیاش است، اما در این مسیر با چالشهای هیجان انگیز روبهرو میشود.
خلاصه کتاب دندان ببر
در ساعت چهارونیم بعد از ظهر آقای دمالیون رئیس پلیس هنوز نیامده بود منشی مخصوص او پرونده ها را روی میز مرتب می ساخت سپس به پیشخدمت مخصوص گفت آقای رئیس پلیس چند نفر را که اسامی آنها را بشما میدهم برای ساعت پنج دعوت نموده اند هر کدام را باید در اطاق جداگانه نگاهدارید که یکدیگر را نشناسند فقط کارت های آنها را بمن بدهید. پیشخدمت خارج شد و منشی میخواست وارد اطاق مخصوص خود شود که در اینوقت در بزرک راهرو بازشد و مردی رنگ پریده در آستانه در ظاهر شد و با قدم های لرزان بزحمت تمام خود را بصندلی اطاق منشی رساند . منشی گفت آقای دورو» شماهستید ؟ شما را چه می شود.
ورو بازپرس اداره آگاهی جوابی نداد اما وحشت و اضطراب بسیار سخت در قیافه اش هویدا بود و پس از لحظه ای در پاسخ او گفت چیزی نیست و پس از اینکه عرق پیشانی خود را پاک کرد اضافه نمود . کمی خسته شده ام امروز خیلی کار کرده ام می خواستم ماموریتی را که امروز رئیس بمن محول کرده بود انجام دهم … اما آنچه که دانسته ام بسیار عجیب است .
در این اثنا صدایش ضعیف تر شد اثری لرزان در چشمانش بنظر رسید و مثل این بود که میخواست چیزی بگوید – ورو پرسید رئیس هنوز نیامده است ؟ خیر قرار است ساعت پنج برای ملاقات چند نفر باداره بیاید. برای همین موضوع بود که مرا احضار
میدانم … خیلی مهم است نموده ولی لازم بود قبل از این جلسه او را به بینم …
چقدر لازم است . منشی نگاهی به ورو افکند بعد گفت اما چرا اینقدر مضطرب هستید آیا خیلی لازم است رئیس را ملاقات کنید . بلی لازم است راجع به جنایتی است که امروز اتفاق میافتد . باید در خصوص دو جنایت عجیب که بدنبال این وقایع اتفاق خواهد افتاد با او صحبت کنم . برای همین امشب است اگر امشب اقدامی بعمل نیاید جنایت واقع خواهد شد. راستی که هر وقت باین موضوع فکر میکنم بدنم میلرزد . در صورتیکه جریان را میدانیدو رئیس تا نیمساعت دیگر میآید اضطراب و ناراحتی ندارد . بلی درست است اما اگر رئیس را ملاقات نکنم خیلی بد میشود برای همین بود که جریان واقعه را برای او نوشته ام سپس پاکتی سربسته بدست منشی داد.
و گفت این جعبه کوچولو راهم با کاغذ بدست شما میدهم در این جعبه محتوی چیزی است که رئیس را به جریان قضیه آشنا خواهد ساخت . برای چه اینها را پیش خودتان نگاه نمیدارید می ترسم …. مرا تعقیب میکنند میخواهند مرا از بین ببرند تا این مطالب را برئیس نگویم خیالم راحت نمیشود . آقای ورونگران نباشد رئیس همین حالا میاید تا آمدن او بهتر است در بیمارستان استراحت کنید . بنظر میرسید که ورو مردد مانده ، قطرات عرق را دو مرتبه از پیشانی خود پاک کرد بعد قدر است نمود و خارج شد . وقتی منشی تنها ماند نامه را در کشو میز مخفی نمود و از در دیگر بیرون رفت . هنوز از در خارج نشده بود که دو مرتبه و رو از در دیگر داخل شد.































































