| پنجشنبه 13 آذر 1404 | 02:15
رمان خوان
دانلود رمان
کتاب بله قربان چشم قربان
  • منبع تایپ: wikiroman.ir

توضیحات

دانلود کتاب بله قربان چشم قربان pdf اثر عزیز نسین بدون سانسور

نام کتاب: بله قربان چشم قربان

نام نویسنده: عزیز نسین

ژانر اصلی رمان: طنز

زبان رمان: فارسی

سال انتشار: فروردین 1404

تعداد صفحات : 184

معرفی کتاب بله قربان چشم قربان

مجموعه هفده داستان کوتاه طنز. عناوین داستان ها عبارتند از: خنده، شوخی، تبسم / اسد عادل / قوطی کنسرو / دزد هلیکوپتر / خانه ییلاقی / بله قربان چشم قربان / کارخانه سوادآموزی / خارجیها بهتر از ما بلدن / اختیار دارید استاد / دریا زیر پایتان است / عاقبت این روزها به کجا خواهد کشید / آخرین نامه لومومبا / بابا حمزه جودوکار / وای داماد جون / گوش هیچکس بدهکار نیست / مبدل مدیر کل / حلبی زنگ زده

خلاصه کتاب بله قربان چشم قربان

هریک از آشنایان و دوستان ما که میمیرند، ماهم کمی می میریم ولی این یکی با سایرین خیلی فرق داشت کسانی که او را میشناختند با مرگ او نیمه جان شدند تا بحال مرگ را تا این اندازه بیرحم حتى در فکر و اندیشمام تصور نکرده بودم. حالم شبیه پرنده ای است که هوا ندارد … بال و پر ندارد و یا چون ماهی که از دریا بیرون افتاده است … بله اسد عادل در میان ما اینطوری زندگی کرد و اینطوری به سرای باقی شتافت. سعی میکرد هوا و دریا را برای خودش بسازد… در طول پنجاه و چهار سال عمرش خیلی حادثه ها را دید و مشکلات را حل کرد و از پای در نیامد … عمرش کوتاه ولی پربار بود … اگر نام این مبارزه را زندگی بگذاریم… ما امروز یکمرد خسته و متفکری را به خاک سپردیم.

یکمرد پنجاه و چهار ساله که در مکانی بدون هوا پر و بال میزد و در جائی بدون آب شنا میکرد معلوم است چقدر تلاش کرده و تا چه اندازه خسته شده است. اگر ما بنام درد چیزی را می شناسیم و کسی پیدا شود ادعا بکند که میتواند تحمل چند تای آن را بکند. اسد عادل عملا نشان داد قادر است تمام دردها را تحمل کند … از دوست … از خانواده… از زندگی از نداری … بدون اینکه صدایش در بیاید از پس همه در میآمد. هرکس بتواند این دردها را تحمل کند و از پا نیفتد من اسم او را مرد میگذارم … اسد عادل چون کشورش و مردم کشورش را دوست داشت میتوانست تمام دردها را تحمل کند. اسد عادل بجاهایی که اشخاص در خواب هم نمیبینند به آسانی میرسید، اما او زیربار نداری خم نشد…

به هیچکس گردن کج نکرد پنجاه و چهار سال با غرور و سربلندی از راهی که میدانست رفت و زندگی کرد…. از کسی چیزی نگرفت ولی به همه هرچه داشت بخشید … اسد عادل میگفت: من نمیگویم اشتباه فهمیده ایم… دیگران این را میخواستند و با زور بما اشتباه فهماندند ! سیاست کثیف و بی ارزش دولت جبون و ترسوی ما که جز دروغ و تقلب چیزی ندارد تا به ملت تحویل دهد این مرد شجاع را که مخالف سیاست دولت بود از بین برد… هر روز ۱۵ تا ۱۸ ساعت کار میکرد با کشت گوجه فرنگی زندگی خود را میگذرانید. من او را خوب میشناختم تمام این کارها را بخاطر ملتش انجام میداد … رهبران احزاب میخواهد مخالف دولت باشد میخواهد موافق دولت بقدری از او میترسیدند که

چشم بسته پیشنهادات او را انجام میدادند… افسوس که اسد عادل در این اواخر حافظه اش را از دست داد و فراموشکار شد جائی را که میخواست. “من زائیده و بزرگ شده ی استانبول هستم. طبق شجره نامه ای که داریم تا هفت پشت من همه در استانبول بدنیا آمدهاند در این شهر هم به خاک رفته اند. موقعی که از استانبول خارج میشوم حالت خفگی بمن دست میدهد، چند بار به اروپا سفر کرده ام …. مدتی در آمریکا بودم … با یک هیئت سیاسی، اقتصادی چندین ماه از پاریس وندیک و براک) و هفت هشت کشور معروف دیگر بازدید کردم ولی هیچکدام در نظر من زیبائی و آسایش و راحتی استانبول را ندارند شما هر چه بگوئید مختارید …

خلاصه کتاب
مجموعه هفده داستان کوتاه طنز. عناوین داستان ها عبارتند از: خنده، شوخی، تبسم / اسد عادل / قوطی کنسرو / دزد هلیکوپتر / خانه ییلاقی / بله قربان چشم قربان / کارخانه سوادآموزی / خارجیها بهتر از ما بلدن / اختیار دارید استاد / دریا زیر پایتان است / عاقبت این روزها به کجا خواهد کشید / آخرین نامه لومومبا / بابا حمزه جودوکار / وای داماد جون / گوش هیچکس بدهکار نیست / مبدل مدیر کل / حلبی زنگ زده
لینک های دانلود
خرید کتاب
تماس بگیرید
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=6355
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!