توضیحات
دانلود کتاب آقای سوت زن pdf اثر عزیز نسین بدون سانسور
نام کتاب: آقای سوت زن
نام نویسنده: عزیز نسین
ژانر اصلی رمان: طنز
زبان رمان: فارسی
سال انتشار: فروردین 1404
تعداد صفحات : 98
معرفی کتاب آقای سوت زن
کتاب «مرد سوتزن» مجموعهای از ۱۲ داستان کوتاه خواندنی از عزیز نسین، نویسندهی برجسته و طنزپرداز مشهور، است. این داستانها همچون دیگر آثار او، با نگاهی انتقادی و زبانی طنزآمیز، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را به تصویر میکشند. مضامین اخلاقی و اجتماعی در جایجای این کتاب حضور دارند و با زبان طنز، نیشی هوشمندانه به آسیبهای جامعه میزنند.
خلاصه کتاب آقای سوت زن
رئیس آن اداره شده ای؟ او در حالیکه مثل دفعات قبل فقط خاموش ماندن مرا می خواست، گفت: امشب دیگر حوصله ندارم که به خانه بروم. بهتر است غذایمان را بیرون بخوریم. فردا هم که یکشنبه است. آن شب غذایمان را در بیرون خورده و باز مهمان صاحب رستوران شده و بیرون آمدیم. در حالیکه قدم میزدیم از من پرسید: . دیگر چه می خواهی؟ هیچ چیز دوست عزیز دوست من از آنجا مرا به میوه فروشی برد و از آنجا به بقالی رفتیم موسی قبل از اینکه وارد جایی شود سوتش را فوت میکرد و سپس وارد مغازه با جای دیگر میشد. دیگر دست و بالمان پر از اجناس مختلف شده بود. اما جالب اینکه به هیچکدام از آنها پولی نپرداخته بودیم. موسی باز سوت خود را دمید و تاکسی زرد رنگی در مقابل ما ایستاد.
از آنجا به آپارتمان وی رفتیم، در حالیکه تاکسی ما را به مقصد رسانده بود با پیاده شدن از آن، موسی گفت اینجا لحظه ای درنگ کن الان بر می گردم. البته باید بگویم که موسی مجرد بود و در آپارتمان خود به تنهائی اقامت میکرد آنچه را که همراه داشتیم در خانه گذاشته و دوباره سوار تاکسی به انتظار مانده شدیم. موسی دستور داد که ما را به شاتر برساند. او نیز بدون دریافت کرایه ای ما را به مقصدمان رسانید. تاتر پر از تماشاچیان بود. موسی فوری سوت خود را در آورده و بر آن با تمام قدرت دمیده هنوز صدای آن قطع نشده بود که مستخدمان تائر پیشاپیش و مسئول آنجا نیز پشت سرشان به استقبال آمدند، با هزار رست و افاده وارد سالن شده و در مقابل صحنه پشت میزی نشستیم قبل از اینکه چیزی را درخواست بکنیم
و یا نوشیدنی و غذایی سفارش دهیم مستخدمان مرتباً در برابرمان پذیرایی میکردند من با مشاهده این عمل با حیرت گفتم: ای ناکس روزگار حالا فهمیدم نکند بازرس آگاهی هستی؟ من هر وقت چنین مسئولاتی از وی می کرده او با علامت خاموش اندن مرا طلب میکرد. به هر حال آنچه معلوم بود موسی دوست من دارای موقعیت خوبی در اجتماع بود که این چنین احترام و ارزشی به وی قائل بودند اما با این اوصاف اکنون نمی دانستم حقیقتاً چکاره است مستخدمان چون پروانه های در گرداگردمان می چرخیدند و با خنده های مصنوعی خود سعی در جلب رضایت ما داشته و ساز و آواز خوانندگان را گوش داده و در محو تماشای نمایش بودیم در همین موقع صدای به هم خوردن چیزی به گوش رسید
دعوای افرادلات و اوباش راه افتاده بود دعوا کنندگان جانوها را برکشیده و در حالیکه به همدیگر فحش و ناسزا میگفتند. به هم حمله کردند. در این لحظه موسی فرصت اقدام عملی را به آنها نداد و با خشم و شدت تمام سوتش را به صدا در آورد. کنندگان چون شیری از قفس رهیده به هم هجوم می آوردند با شنیدن صدای سوت مثل سگهای های و تربیت یافته سرشان را بایپس انداخته و بر روی صندلی هاشان نشستند. واقعاً موسی چکاره بود؟ در فکر بودم ولی جوابی به این سئوال نمی یافتم حساب خورد و خوراکمان در تاثر، حدود دویست لیره شد. صاحب تاثر در حالیکه به احترام تعظیم می کرد. گفت: ما چنین جسارتی به خود نمی دهیم که چیزی از شما بگیریم.