رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان یادداشت های نفرت انگیز
  • ژانر: #عاشقانه #خارجی
  • نویسنده: پنلوپه وارد و وی کلاند
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 683

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان یادداشت های نفرت انگیز از پنلوپه وارد و وی کلاند با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

همه چیز با یک یادداشت آبی مرموز که به لباس عروسی دوخته شده‌بود، شروع شد. یه چیز آبی. من رفته بودم لباس عروس خودمو به فروشگاه لوازم دست‌دوم به علت خیانت نامزدم بفروشم. اونجا من یه چیز قدیمی پیدا کردم. این زیباترین پیامی بود که تا به حال خونده بودم: متشکرم که همه رویاهایم به واقعیت پیوسته‌اند…

خلاصه رمان : یادداشت های نفرت انگیز

با حروف آبی‌رنگ روی کاغذ نوشته شده بود:“Reed Eastwood” مشخصا رمانتیک‌ ترین مردیه که تا حالا زندگی کرده. کاش رویای عشق واقعیم اینجا متوقف می‌شد… چون یه چیزایی در مورد آقای چش قشنگ کشف کردم. اون متکبر، بدبین و زیاده‌خواهه. باتشکر از سرنوشت مزخرفم، اون رییس جدیده منه… مشخصا رمانتیک ترین مرد یه که تا حالا زندگی کرده. کاش رویای عشق واقعیم اینجا متوقف می شد… چون یه چیزایی در مورد آقای چش قشنگ کشف کردم. اون متکبر، بدبین و زیاده خواهه.

باتشکر از سرنوشت مزخرفم، اون رییس جدیده منه. اما این برای جلوگیری از کشف داستان پشت آخرین نامه عاشقانه دلیل کافی نیست. نامه عاشقانه ای که تا به حال به خیر و خوشی سپری شده. اما این داستان در مقایسه با آونچه بین ما اتفاق میوفته چیزی نی ست.جو بین ما بهتر، شیرین تر و جالب تر از هر چیزی که تصورش رو می کردم. شارلوت ” شارلوت درحال فروختن لباس عروسیش در مغازه دست دوم…“ من تا یک سال پیش اینقدر تا این حد بی میل و رغبت نبودم. اشتباه نکنید- من پرافاده نیستم.

مادرم و من وقتمون رو ساعت ها توی مغازه ی دست دوم فروشی به جست و جو کردن قفسه های کتاب می گذروندیم. من این شکلی بزرگ شدم؛ و به وقتی برمی گرده که دست دوم فروشی ” نیک خواه“ خونده می شد و مغازه ها عمدتا توی محله های یقه آبی یا کارگری قرار داشتن. این روزها محصول قدیمی (دست دوم) نامیده میشه و توی قسمت شرقی بالا برای کسب درآمد به فروش میرسه. من پیش از بازسازی بروکلین تیپ معمولی و آرومی داشتم. دست دوم فروش ی مشکلم نبود. مشکلم با لباس های عروسی استفاده شده و داستان هایی بود که…

خلاصه کتاب
همه چیز با یک یادداشت آبی مرموز که به لباس عروسی دوخته شده‌بود، شروع شد. یه چیز آبی. من رفته بودم لباس عروس خودمو به فروشگاه لوازم دست‌دوم به علت خیانت نامزدم بفروشم. اونجا من یه چیز قدیمی پیدا کردم. این زیباترین پیامی بود که تا به حال خونده بودم: متشکرم که همه رویاهایم به واقعیت پیوسته‌اند.
https://romankhaan.ir/?p=4360
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهنام
    9 آذر -622 | 00:00

    این رمان با وجود کوتاهی بهار جوانی و فرار از محدودیت‌های روحی رو دقیقا به همین شیوه می‌نویسه که می‌خواهیم در دنیای امروز زندگی نصیبمون باشه.

  • پی سهراب
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، من می‌خوام یه رمان عاشقانه دانلود کنم، چه جاهایی بهترین رمان‌ها رو ارائه میدن؟

  • بابک
    9 آذر -622 | 00:00

    هیچ چیز بهتر از خوندن کتاب‌های جدید نیست ولی رمان‌ها برای من، همیشه جا خالی ویژه دارن.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!