توضیحات
اسم رمان گاهوک، به معنی تابوت است… فاتح آژند، مردی وحشی و زنباره که هر 24 ساعت چند تا دختر هم نمیتونن راضیش کنن. بدنش ششتکه و مغزش پر از نفرته. پولش از پارو بالا میره و هزارتا خدم و حشم داره که جلوش دولا میشن تا اوامرشو اجرا کنن اما یهو دلشو به دختری میبازه که مثل برف سفید و مثل بلوط سخته. برفین..این دختر همونیه که فاتح آژند میخواد تا آتیش شعلهورشو باهاش خاموش کنه…ظریفه؟! نمیتونه؟!
اسم رمان: رمان گاهوک
نویسنده این اثر: سایه
ژانر رمان: عاشقانه، بزرگسال
گوشه ای از داستان دانلود رمان گاهوک
پک کوتاهی به سیگارم زدم و مثل بقیه آدم های حاضر تو مهمونی فریاد کشیدم.
– قوطیا رو تل بده چونکه سپی نمیخواد تو رل بره.
کامی از سیگار نیمه سوخته میون انگشت هام گرفتم و چشم بسته سرم رو به طرفین تکون دادم و آهنگ رو زمزمه کردم. مست؟ نه من مست نبودم فقط اداش رو درمی آوردم.
آنقدری تو نقش آدم مست و پاتیل خوب فرو می رفتم که حتی یادم می رفت دارم نقش بازی می کنم. تلو تلو خوران به سمت کاناپه چرم کنار سالن رفتم و خودم رو روش ولو کردم. دست چپم رو روی پشتی کاناپه دراز کردم و سرم رو به سمت راست چرخوندم تا سیگارم رو به کام بگیرم. لب هام روی فیلتر نشست و دود رو به وجودم کشیدم.
نیکوتین، تو تمام عروقم می رقصید و من آروم تر می شدم. یکبار… دوبار و چند بار کام گرفتم. بی حوصله سیگار رو روی زمین انداختم و با نوک کفشم خاموشش کردم. جفت دستم رو به عرض کاناپه باز کردم و سرم رو به پشتی تکیه دادم. موزیک با بیس بلندی می کوبید و من تو دریاچه لذت دست و پا میزدم. زیر لب همراه با صدای خواننده زمزمه کردم.