رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان نرگس ها جا مانده ای
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مائده فلاح
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 3695

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان کنار نرگس ها جا مانده ای از مائده فلاح با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یلدا پزشک 26 ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی آن مرد است باعث…

خلاصه رمان : کنار نرگس ها جا مانده ای

وقتی از دفتر بیرون آمدم فقط به سینا فکر می کردم، دوست داشتم جایی ببینمش و هر چه بد و بیراه بلدم بارش کنم. نمی دانستم چرا آن همه با اعتماد حرف زده بود و من هم گولش را خورده بودم. بابا بعد از چند روز برگشت، خسته تر و با اعصابی خراب تر از قبل. حرفی از کارش نمیزد. فقط وقتی مامان پرسید که چه کار کرده است، کتش را در آورد و روی مبل انداخت و بعد هم با لحنی سراسر خشم و عصبانیت رو به مامان گفت: مگه به حال تو فرقی هم میکنه؟ کتش را سریع از روی مبل برداشتم تا جابه جایش کنم و مامان فکر نکند که کت را به سمتش پرت کرده است.

جواب سلام من را هم فقط با تکان سرش داد و به اتاقش رفت. نگاهی به مامان که درهم و اخمو به بابا نگاه می کرد، انداختم و گفتم: تو رو خدا مامان بعد از چند روز اومده خونه، رو اعصابش راه نرو. چشمانش را درشت کرد و گفت: الان من حرفی زدم؟ کاری کردم؟ ندیدی مثل سگ هار بهم پرید؟ کور بودی؟ هیس مامان، الان چیزی نگفتی، اما شب قبلش که میخواست بره تبریز یادت رفته چیا بهش گفتی؟ ساکت موند و الان جوابت رو داد دیگه. ناراحت بلند شد و به اتاق خوابش رفت. در را هم پشت سرش با عصبانیت بست. سریع به آشپزخانه رفتم

و کاری که قرار بود مامان برای آرامش بابا بکند من کردم. استکان چایی با یک شاخه نبات برداشتم و به اتاق کار بابا رفتم. روی صندلی کارش نشسته و چشمش مستقیم به لپ تاپ روبرویش بود. نیم نگاهی به سمتم انداخت و دوباره مشغول کارش شد. جلو رفتم و چای را روی میزش گذاشتم. بابا ، یک آدم جدی بود . آدمی نبود که محبت مستقیمش را به من و محسن نشان دهد، همیشه یک پرده بین ما و بابا بود. آن آغوش و بوسه هایی که بقیه پدرها و دخترها برایشان عادی بود، برای من نبود. بابا فقط دم سال تحویل من را می بوسید و کوتاه در آغوشش می گرفت…

خلاصه کتاب
یلدا پزشک 26 ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی آن مرد است باعث…
خرید کتاب
تماس بگیرید
https://romankhaan.ir/?p=10069
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پارسو
    9 آذر -622 | 00:00

    تلاش میکنم هرروز به چند صفحه از رمانی که الان دارم خوندن، ادامه بدم.

  • اکرم
    9 آذر -622 | 00:00

    خیلی خوشم میاد وقتی کسی با اشتیاق بهم میگه که یه کتاب خوب پیدا کرده‌ام.

  • امید
    9 آذر -622 | 00:00

    من هیس‌های جدیدی از صفحه به داستان تک‌صفحه‌ای که می‌خونم تزریق شده.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!