توضیحات
رمان کد تب، آخرین کتاب از مجموعهی دوندهی هزارتو دربارهی زندگی پیشین توماس، ترزا و باقی بچههاست. سازمان شرارت برای یافتن درمان بیماری فلر، بچههایی را که برابر این ویروس ایمناند پیدا میکند و آنها را از خانوادههایشان میگیرد تا با انجام آزمایشهایی وحشتناک و غیراخلاقی الگوی مغزشان را پیدا کند…
نام این اثر: رمان کد تب
نگارنده: جیمز دشنر
سبک: تخیلی، ماجراجویی، هیجانی
قسمتی از رمان کد تب
او فقط یک دختربچه بود. پسر می دانست او باید از خودش دل و جرئت نشان بدهد؛ می دانست او باید به خواهرش دلداری بدهد. لیزی، نگران نباش. در زیرزمین قفله؛ چراغ ها خاموشن. آدم بدها حتی نمی دونن که ما اینجاییم. اما همیشه زبانش بند می آمد. محکم خواهرش را بغل می کرد و مثل عروسک خرسی اش به خود فشارش می داد تا آرام شود.
و هر دفعه این لیزی بود که دست به پشت برادرش می کشید تا نگرانی های او را برطرف کند. پسر خواهرش را آنقدر دوست داشت که از فکر کردن به آن قلبش به درد می آمد. محکم تر به خودش فشارش می داد و در سکوت قسم می خورد که هرگز به دیوانه ها اجازه ندهد کوچکترین آسیبی به خواهرش برسانند.
عاشق تماس کف دست کوچک خواهرش با کمر و شانه هایش بود؛ تماسی که او را تسلی می داد. بیشتر اوقات گوشه ی زیرزمین، روی تشک قدیمی ای که پدرش از پله هل پایین آورده بود، در آغوش یکدیگر به خواب می رفتند. با اینکه هوا بسیار گرم بود، مادرشان همیشه رویشان پتویی می انداخت.