رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان کدبانوی سفارشی
  • ژانر: #عاشقانه #بزرگسال #خارجی
  • نویسنده: الکسا ریلی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 335

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان کدبانوی سفارشی از الکسا ریلی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

کش مک‌کالیستر وقت نداشت قرار بذاره و زن زندگیش رو پیدا کنه. پس عروس سفارشی راحت‌ترین راهی بود که می‌تونست شریک زندگیش رو پیدا کنه. فکر می‌کرد انجام دادن این کار اشتباهه تا اینکه چشمش به پرتوی نور کوچولوی مقابلش افتاد که به زندگیش نور می‌بخشید. هرگزعشقی واقعی مثل این توی مخیله‌اش نمی‌گنجید.هرگز فکر نمیکرد شیفته‌ی زنی بشه که کنترلش رو از چنگش دربیاره. حتی بلدنبود چطوری باید با یه زن رفتار کنه….

خلاصه رمان : کدبانوی سفارشی

مزرعه ای که بزرگ شده بودم از بین رفته بود. مزرعه ما نبود، اما بعد از سال هایی که داخلش کار کردیم، احساس می کردیم مال خودمونه. مزرعه داران اونجا تنها خانواده ای بودن که من واقعاً می شناختم، اما بلک ولز سال گذشته مزرعه رو بالا برد و فروخت و الان گزینه ای برای بازگشت به اونجا برای کار وجود نداشت. هیچ جا و مکانی برای موندن و کار کردن نداشتم . «بابت از دست دادن مادرت متاسفم.» من فقط شانه ام بالا انداختم چون واقعا نمی خواستم رو در موردش صحبت کنم.

«این تموم وسایلیه که داری؟!» با سرش به کیفی که کنار نیمکتم بود اشاره کرد.  ”تمام وسایلیه که داری ؟” کلماتش درد داشت. -آره ، این تموم چیزیه که دارم. یک لحظه من رو بررسی کرد، چشماش نرم شدن. – «اون فکر می کنه قرار نیست تو بیایی.» اون خندید و خطوط اطراف دهنش الان برجسته تر شده بودن. میدونم که در مورد شوهر آینده من؟ کش مک کالیستر صحبت می کنه. « کاملا مطمئنه که من توی راهم.» رفتم تا کیفم رو بردارم ، اما مرد زودتر کیفم رو برداشت. اون گفت: «اسم من ارله.»

کیفم رو برداشت و بهم چشمکی زد. «و نه، مطمئن نیستم بدونه که تو قراره به مزرعه بیایی.» این رو گفت و در حالی که کیفم رو به دست داشت، برگشت و از ایستگاه قطار بیرون رفت. در حالی که به سمت یک کامیون سیاه می رفتیم، اون رو دنبال کردم. قبل از اینکه در مسافر رو برام باز کنه کیفم رو پشت ماشین انداخت. در واقع باید کمی بهم کمک کنه تا سوار ماشین بشم. این کامیون اونقدر بزرگه که به یه نردبان عجیب و غریب یا همچین چیزی نیاز داره. با بستن در پشت سرم، کمربند ایمنیم رو بستم…

خلاصه کتاب
کش مک‌کالیستر وقت نداشت قرار بذاره و زن زندگیش رو پیدا کنه. پس عروس سفارشی راحت‌ترین راهی بود که می‌تونست شریک زندگیش رو پیدا کنه. فکر می‌کرد انجام دادن این کار اشتباهه تا اینکه چشمش به پرتوی نور کوچولوی مقابلش افتاد که به زندگیش نور می‌بخشید. هرگزعشقی واقعی مثل این توی مخیله‌اش نمی‌گنجید.هرگز فکر نمیکرد شیفته‌ی زنی بشه که کنترلش رو از چنگش دربیاره. حتی بلدنبود چطوری باید با یه زن رفتار کنه....
https://romankhaan.ir/?p=6165
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پویا
    9 آذر -622 | 00:00

    داشتن این رمان در این صفحه، راه خوبی برای بالا بردن حس مسئولیت شخصی در بازدید‌هاست.

  • پاکان
    9 آذر -622 | 00:00

    می‌توانم فایل رمانی را به دو بخش تقسیم کنم تا بهتر بتوانم آن را خواند؟

  • پریتی
    9 آذر -622 | 00:00

    من می‌خواستم بدونم چه رمان‌های جدیدی به تازگی دارند منتشر می‌شوند؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!