| شنبه 13 اردیبهشت 1404 | 08:39
رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان کاکتوس
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: زینب عامل
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1973

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان کاکتوس از زینب عامل با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نگار دختری که بعد از ازدواج مجدد پدرش با دختری جوان دل به برادر آن دختر می بندد! عشقی که از دید دیگران نامتعارف است! اما حضور پسرعمویش و نامزدی که قبل از تمام ماجرا ها بوده مانع این عشق می شود!

خلاصه رمان : کاکتوس

با غذایم بازی می کردم. سنگینی نگاهی باعث شد تا سرم را بالا بیاورم. علیرضا بود که با چشم و ابرو اشاره کرد که چه شده است؟ لبخندی به نشانه ی خوب بودن اوضاع زدم و سعی کردم کمی از غذایم را بخورم که البته چندان هم موفق نشدم. بعد از تمام شدن غذا بچه ها سفارش چای و قلیان دادند و من به بهانه ی هوا عوض کردن به محوطه ی رستوران سنتی، که پاتوق همیشگی مان بود رفتم. به آبنمای رنگ و رو رفته ی رو به رویم خیره بودم و به این فکر می کردم که

چگونه پویا را راضی کنم تا با عمو صحبت کند که صدای علیرضا رشته ی افکارم را پاره کرد. _ خوبی نگار؟ نگاهش کردم موهای خرمایی رنگش را مرتب به بالا شانه کرده بود پیراهن چهار خانه ی روشنی به تن داشت که تضاد زیبایی با پوست گندم گون صورتش ایجاد کرده بود. همیشه صورتش را شش تیغ می کرد اما امروز ته ریش کمی روی صورتش دیده می شد که قیافه اش را پخته تر و جذاب تر می کرد. نا خود آگاه او را در ذهنم با پویا مقایسه کردم اما صدایش اجازه نداد

تا افکارم پیشروی کند. _ من که خسته شدم بس که به من زل زدی! خودت چی؟ خسته نشدی؟ اسکن من تموم نشد؟ _علیرضا؟ _جان علیرضا؟ آهی کشیدم و به سمت ورودی رستوران قدم برداشتم و گفتم: _ هیچی بیا بریم تو گزک دست این بچه ها نده. الان کلی داستان سرایی می کنن واسه خودشون. بازویم را گرفت و من را سمت خودش برگرداند. _نگام کن نگار؟ تو یه چیزیت هست! نمی خوای بگی چی شده؟ چرا این همه بهم ریخته ای؟ از نگاه کردن به چشمانش امتناع کردم و…

خلاصه کتاب
نگار دختري كه بعد از ازدواج مجدد پدرش با دختري جوان دل به برادر آن دختر مي بندد! عشقي كه از ديد ديگران نامتعارف است! اما حضور پسر عمويش و نامزدي كه قبل از تمام ماجرا ها بوده مانع اين عشق مي شود!
خرید کتاب
تماس بگیرید
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=11437
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پروان
    9 آذر -622 | 00:00

    دنیای رمان‌ها به من احساس آرامش میده که هیچ جای دیگه‌ای نمی‌تونم پیدا کنمش.

  • بهمنه
    9 آذر -622 | 00:00

    کدام وب‌سایت‌های دانلود رمان معتبرتر هستند؟

  • پرویزه
    9 آذر -622 | 00:00

    احساس میکنم که اون مرد در داستان این کتاب، من هستم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!