توضیحات
اون قراره بهش نشون بده یه مرد واقعی چطوری با یه زن رفتار میکنه…سابین: تا قبل از هیوگو هیچوقت نفهمیده بودم یه مرد وقتی واقعاً بلد باشه از یه زن مراقبت کنه، چه حس فوقالعادهای داره. همهچی در رمان کاربلد، از وقتی با هیوگو بودم، فرق کرد…
اسم رمان: رمان کاربلد
نویسنده این اثر: جنیکا اسنو
ژانر رمان: عاشقانه، بزرگسال
گوشه ای از داستان رمان کاربلد
من ازش بزرگتر بودم. اون پاک و بی تجربه بود. هنوز زندگی رو اونجوری که باید نچشیده بود. و من می تونستم اون تجربه رو بهش بدم. سابین مدام توی ذهنم بود. کاری کرده بود هیچ زنی دیگه توی چشمم نیاد. واسه همینم چهار ساله با هیچکس نبودم…از همون وقتی که سابین رو برای آخرین بار دیدم.
ولی دیگه نمی خواستم به خاطر چیزی که از ته دل می خواستم، احساس گناه کنم. من سابین رو می خواستم. توی زندگیم، کنارم، برای همیشه. و حالا وقتش بود اینو واقعی کنم. نمی دونستم تا حالا کسی باهاش مثل یه زن واقعی رفتار کرده یا نه.. ولی من قراره بهش نشون بدم یه مرد واقعی چطوری از زنی که دوسش داره مراقبت می کنه.
هیوگو: چهار ساله که فقط به اون فکر می کنم. از همون شب جشن تولد هجده سالگیش و فارغ التحصیلی دبیرستانش که رفتم، تصویرش از ذهنم بیرون نرفته. چهار سال لعنتی. چشامو بستم و به صورتش فکر کردم. همیشه ذهنم پر از سبین بود. موهای بلند و مشکیش رو تصور میکردم…