توضیحات
در بخش های ابتدایی از رمان پایانامه می خوانیم… نگاه کردم و سپس آن را لوله کرده و برای تفریح تفننی بعدیم کنار گذاشتم و از باقی مانده اش هم به عنوان خلال دندان استفاده کردم، هرچند که غذای دندان گیری هم نخورده بودم. بلند شدیم و قصد رفتن کردیم که صدای ترلان را از پشت سرم شنیدم… بسیار خوب آقایون لطفا این فرم اطلاعات رو پر کنید.
اسم رمان: رمان پایانامه
نویسنده این اثر: حانیا بصیری
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
گوشه ای از داستان رمان پایانامه
فکرش را بکن یک جوان بی سر و سامان بیست و چند ساله باشی، عالم و آدم با یگدیگر متحد شوند تا در مغزت فرو کنند سر و سامان گرفتن فقط در ازدواج و بچه دار شدن خلاصه نمیشود و در زندگی راهکار های دیگری هم برای رسیدن به این مهم وجود دارد. درحالی که هدف والا و اصلی خودشان از ازدواج ترک اعتیاد و بد دلی و سر به راه شدن و «حالا یک بچه بیاورد شوهرش سیم و سنجاق را رها میکند و به زندگی اش میچسبد» بوده!
معجزه طبیعت را ببینید، دو کیلو و دویست گرم نوزاد آدمیزاد به تنهایی حکم داروی ضد افسردگی و ترک اعتیاد و محکم کننده بنیان خانواده را دارد. البته چیز عجیبی نیست مادر خود من هم همیشه میگوید وقتی اوایل ازدواجش با آقا خدابیامرزم بوده بسیار با یکدیگر کش مکش و دعوا و جدل داشتند که به توصیه بزرگتر ها و فامیل با این عنوان که اگر یک بچه بیاورید، زندگیتان گل و بلبل میشود من را به دنیا آورد و خوشبختانه همانطور شد که آن ها پیش بینی کردند.
شد و زندگی هردوشان متحول گشت. فقط مادرم میان دعواهای زن و شوهری که نمک هر زندگی است چندباری هنگام عصبانیت مرا به سمت پدرم پرتاب میکرد که خداراشکر به گفته خودش هربار خدا رحم میکرد و پدر مانع افتادنم روی زمین میشد و لگدی به زیرم میزد و دوباره به سمت مادر پرت میشدم.