توضیحات
رمان هیوا شامل دو داستانه؛ داستان اول درباره اینه که مادر هیوا که از خانواده ثروتمندی بوده با پدر او ازدواج میکنه و از خونواده طرد میشه. مادر و پدرش میمیرن و دایی هیوا دنبالش میاد در واقع طبق وصیت نامه اگر هیوا با یکی از افراد فامیل عروسی نکنه، تمام سهمش وقف میشه و دایی هیوا میخواد که هیوا با پسرش سیاوش عروسی کنه…
اسم رمان: رمان هیوا
نویسنده این اثر: پربسا غفاری
ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی
گوشه ای از داستان دانلود رمان هیوا
آسمون به رنگ روزهای گذشته بود و ابرها همونقدر تیره بودند که از یک ابر پر از دود و سرب و منوکسید انتظار می رفتو ساختمونها به اندازه ای بلند بودند که بتوانند طبع بلند و پر از طمع صاحبانشون را ارضا کنند. سنگ فرش زمین به اندازه ای داغ بود که زیر ترمزهای چرخ ماشین زندگی آدمیزاد، به راحتی چین و چروک می خورد.
یک روز گرم تابستان بود. به خیال خیلی ها امتحان ها تموم شده بود، اما نشده بود. سرم از شدت گرما داغ شده بود و دلم از فرط غصه جوش میزد. سرم را به زیر انداخته بودم و با تمام سرعتی که داشتم سعی می کردم راهم را از بین جمعیت باز کنم و خودم را به مقصد برسانم. مقصدم کجا بود، نمی دونستم فقط می خواستم حرکت کنم.
خدا را شکر که هنوز میلی برای حرکت داشتم؛ حتی بعد از فاجعه ای که برایم اتفاق افتاده بود. برای لحظه ای ایستادم، واقعا کجا می خواستم برم؟ به خونه ای که دیگه هیچ کس منتظرم نبود! برای لحظاتی سرم را بالا گرفتم و به آسمون دود گرفته تهران نگاه کردم.