توضیحات
او ترشیده، دست نخورده و تقریباً سی ساله بود. اما آماندا بریرز رمان نویس مشهور قصد نداشت تولد بعدی خودش را بدون عشق بازی با مردی خوش آمد بگوید. وقتی مردی که مادام خواسته بود جلوی در خانه او ظاهر شد، معتقد بود که مرد هدیه ای از جانب خودش به خودش است که برای یک شب شور و هوس استخدام شده است. البته از جانب خودش مرد به طور فراموش نشدنی خوش تیپ و به طور مقاومت ناپذیری مردانه بود و آماندا را طوری وسوسه می کرد که هرگز تصورش را هم نمیکرد… اما چیزی مانع از تحقق کامل رویایش شد….
نام این اثر: رمان ناگهان تو
نگارنده: لیزا کلیپاس
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان ناگهان تو
– سبک مورد علاقه شما چیه، خانم بریرز؟ آیا ترجیح می دید مردتون مو روشن باشه یا تیره؟ قدش متوسط باشه؟ انگلیسی یا خارجی باشه؟ مادام به طرز حیرت انگیزی اهل کاسبی بود. گویی انها در حال بحث در مورد طبخ غذایی هستند که قرار است در یک مهمانی سرو شود؛ نه در مورد مردی که قرار است برای شامگاه خریداری شود.
سوالات آماندا را به هم ریخت. حس کرد صورتش شعله کشید تا وقتی گونه هایش سوزن سوزن شد و با خودش فکر کرد آیا مردی هم که برای اولین بار از بوردلو دیدن می کند، چنین احساسی خواهد داشت. خوشبختانه، این بوردلو بسیار محترمانه و با سلیقه تر از آن چیزی بود که او تصور می کرد.
در آنجا خبری از تابلو نقاشی های شوکه کننده یا حکاکی های مبتذل نبود و مشتری روسپی ای در هیچ کجای محیط آنجا دیده نمی شد. محل کار خانم برادرشاو بسی جذاب بود. دیوارها مزین به کاغذ دیواری براق سبز گلدار بودند. اتاق پذیرایی خصوصی مملو از مبلمان راحتی هپلی سفید بود.