توضیحات
فریال مظفری در رمان مونالیزا، یه دختر ۲۷ سالهاس که مزون شخصی خودش رو داره و طراح لباسه.. یه دختر مهربون و احساساتی که کلی شور و اشتیاق داره… مزون فریال مدتیه که مشتری فروشگاه پارچه فروشی «امینی» شده. خانواده امینی یک خانواده سنتی و مذهبی هستن و پسر دوم خانواده با وجود اختلاف سنی و فرهنگی که با فریال داره بهش دل میبنده… معین مردی آروم، جا افتاده و مودبه که حسابی هم دل از فریال برده ..
اسم رمان: رمان مونالیزا
نویسنده این اثر: آزاده دریکوندی
ژانر رمان: عاشقانه، خانوادگی
گوشه ای از داستان رمان مونالیزا
حالا نوبت به دامنش می رسید! دستش را زیر چانه اش گذاشت و کمی فکر کرد. نتیجه گرفت اگر به دامن پیراهنش کمی چین بدهد احتمالا بهتر است. طبق شناحتی که از مشتری هایش داشت حتما می پسندیدند. آنقدر غرق طراحی اش بود که صدای باز شدن در هم باعث نشد حواسش پرت شود.
دستی روی میزش آمد و همین که می خواست فنجان و نعلبکی را کنارش بگذارد، کمی لغزید و تمام نسکافه ی درونش روی کاغذ طراحی ریخت. دختر جیغی کشید و حیرت زده گفت: ببین چیکار کردی… نگاهش را بالا داد و مهسا را بالای سر خودش دید. دخترک مو نارنجی که خال سیاهی کنار لبش داست و چشمان متاسف و سیاهش را روی او می گرداند.
– وای ببخشید فریال جون!
فریال که همان لحظه بی اختیار از جای برخواسته بود نفسش را حرص خورده بیرون فرستاد. موهای رنگ شده و شکلاتی اش را پشت گوشش فرستاد. دختر مو نارنجی باز هم متاسف گفت: خیلی معذرت می خوام واقعا!