توضیحات
داستان رمان مهدای آتش، درباره دختری دبیرستانی شیطون و بذله گویی است که به همراه دوستانش در حال خوش گذرانی و مردم آزاری هستند. برای مزاحمت به نزدیک ترین ایستگاه آتش نشانی مدرسه می روند و در آنجا با سرپرست تیم آتش نشانی (کیان) آشنا می شود. این در حالیست که برای زندگی و ازدواج با پسرخاله خود راهی سوئد است …
نام این اثر: رمان مهدای آتش
نگارنده: ملیحه بخشی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان مهدای آتش
زنگ آخر که می خورد، چهار سال آخری دبیرستان دخترانه ی شکیبا، کوله هایمان را روی دوشمان می اندازیم و به طرف مرکز آتش نشانی نزدیک دبیرستانمان حرکت می کنیم. ترانه به شانه ام می کوبد:
– هی دختر تو چته امروز اظهار فضل نفرمودی؟
به صورت ریز نقشش زل میزنم و می گویم
– دلم برای عمو آتش نشان میسوزه!
بی قیدانه دستش را دور شانه ام می اندازد و می گوید:
– سنش هم بهت نمیخوره که بگم دلتو برده
با آرنج توی شکمش می کوبم
– کوفت! سلیقه ی منو نمی دونی. فقط پسرای هات! عمو آتش نشان باشه مال خودت!
ترانه با شیطنت می خندد…
– کوتاه بیا…
جلوی مرکز آتش نشانی که می رسیم، از محوطه ی سرباز مرکز رد می شویم و با هم وارد دفتر مرکز می شویم. همان آقای پنجاه ساله ای که عمو آتش نشان لقبش داده بودیم، از پشت میزش بلند می شود و کلافه می گوید:
– دخترا امروز نه! یک عملیات سخت داشتیم، اعصاب و روان همهمون داغونه!
ترانه یک قدم جلو می رود و می گوید:
– عمو آتش نشان ما که قصد مزاحمت نداریم…