توضیحات
رمان مستی، داستان زندگی مردی به اسم دیاکو است. او در گیر و دار پس گرفتن اموالش دختری رو میدزده ک چند ساله زیر نظر دارتش…
اسم رمان: رمان مستی
نویسنده این اثر: فاطمه کاکاوند
ژانر رمان: عاشقانه، اجباری
گوشه ای از داستان رمان مستی
روزی ک با شورت بنفش شروع شه نداشتم ک الان ب لطف مهران داشتم. اومدم بیرون و سوار پرشیای مشکیم شدم. مامان فک میکنه بعد از لیسانسم وارد کار شدم با امیر و محسن. البته کار منم کار بود. ولی پدر مهران ب زور مهران رو وکیل کرد. پدرش یکی از سرمایه دارای شهر بود ک میتونست شهرو بخره یه ساعته.
مهران خیلی توی کار و بار کمکم میکرد ک گیر قانون نیفتم. چون قانون رو حفظ بود و دورش میزد. البته امیرو محسنم دست راست و چپم بودن و پول بیشتری میگرفتن و از جون مایه میذاشتن. پول رو روی سنگ قبر مرده بذاری بلند میشه برات عربی شیک میزنه؛ اینا ک دیگه پول لازمن.
رسیدم ب خونه فتاح… حاج فتاح نجم… آشغال ترین انسان کره ی زمین. البته انسان زیادیشع؛ این خوک کسی ک از روزی ک دست چپ و راستم رو شناختم دشمن خودم دیدم و انتقامش همیشه با من بود. خونه ایی ک پرنسس توش زندگی میکرد خیلی خیلی بزرگ بود طوری ک توی دو کوچه باغ بالاشهر در داشت.