توضیحات
توغان ائلخان فر در رمان مرگ من و عاشقانه های خفته، تاجر به نام نقره و جز مشاهیر کشور است که دل به تیهوی مترجم و دلربا میده. دل دادگی به همخونگی اونها منجر میشه. همخونگی سرشار از عشق و عاطفه. اما یک روز، پاکتی حاوی یک فلش به دستش میرسه. با دیدن محتویات فلش به رابطه ی پدرش و مادر تیهو پی میبره. این ماجرا کل معادلات رو بهم میریزه و توغان عاشق پیشه رو، به مردی بی رحم و خشن تبدیل میکنه که …
اسم رمان: رمان مرگ من و عاشقانه های خفته
نویسنده این اثر: محیا نگهبان
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان مرگ من و عاشقانه های خفته
حس خفگی کل جانم را گرفته بود. چشم هایم داشتند از حدقه بیرون میزدند. دست هایش بیشتر بیخ گلویم پیچ میخورد. عرق از وسط پیشانی ام سر میخورد و توی شقیقه هایم ناپدید میشد. صدای خر خر از گلویم بلند شده و سایه ی سیاهش بیشتر روی تن نیمه جانم قدرت نمایی میکرد.
چشم هایم داشتند سیاهی می رفتند. مردمک هایم دائم گوی های سیاه که به هر سو خیز برمی داشتند را می دیدند. یکبار بلند شد. حجم عظیمی از هوا وارد ریه هایم شده و باعث سرفه های عمیقم شدند. از رویم کنار رفت. خشم در صورتش بیداد میکرد.
دست هایش هنوز تمایل داشت تا ویران کند و خشمش را خالی کند. این را گره محکم انگشتانش میگفت. بند های انگشتانش به سفیدی رفته بود و صورتش به سرخی. بدتر از من عرق کرده بود و کنار تن نیمه جانم نشسته بود. نفس نفس میزد و سینه ی ستبرش که زمانی مأمن گاهم بود با خشم بالا و پایین میشد.