توضیحات
در ابتدای رمان مثل پری می خوانیم…خدایا من کیستم؟ غرق کثافتم… زندگی ام چنین است. من دست و پا میزنم در لجن. نجاست کل وجودم را در برگرفته و من… تنها مانده ام . دختری با گذشته ی تباه شده، خودش رو به گناه آلوده می کنه. با خدا قهر می کنه و راه کثیف خودشو میره . با دو پسر آشنا میشه که یکی از اونا هم دست کمی از خودش نداره . در این بین اتفاقاتی میفته که باعث میشه دختر به خدا نزدیک تر بشه . اما برای هر کدوم از اون پسرها اتفاقات دیگه ای میفته که شخصیتشون کلاً دستخوش تغییرات میشه…
نام این اثر: رمان مثل پری
نگارنده: بهاره زعفرانی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان مثل پری
مثل کبریتم من… از همان ابتدا سرنوشتی جز سوختن انتظارم را نمی کشید. نه… نه. من از سالها پیش سوخته ام و تنها خاکستری تیره از من به جای مانده. من شب شده ام؛ سیاه… سرد و خاموش. به ستاره های درونم امیدی ندارم زیرا که بی فروغ هستند. من طرد شدم… رها شدم…
بد شدم! با خدا قهرم؛ زیرا که او هم رهایم کرد. من کثیف شدم. کثیف تر از شیطان… شیطان تر از ابلیس. رهایم کردند… طردم کردند. عشق با من بیگانه است. آن را حس نمی کنم… دیگر حتی درک اش هم نمی کنم. خبیث… کثیف… بد؛ تعاریفی برای وجود منحوسم هستند.
به اجبار خودم را برای کثیف ترین نگاه ها به نمایش می گذارم. این اجبار است… اجبار! اسمم شانو… کارم خودنمایی و نمایش دادن!
-آخـــ پام… کوری آقا؟
سرمو بالا گرفتم و به طرف زل زدم. نور چراغ های ماشین روی صورت جذاب پسر افتاده بود…..