رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان مانکن نابودگر
  • ژانر: عاشقانه، جنایی، رازآلود
  • نویسنده: مریم بهاور
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1499

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان مانکن نابودگر از مریم بهاور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سرگرد اینترپل سام نیکنام ملقب به آلفاباس، مردی استثنایی و مشهور کسی هست که به دنبال گذشته رازآلودش کمر به قتل پونزده شخص می‌بندند، سام به دنبال تلخ‌ترین حقیقت زندگیش شمشیر دولبه‌ای به دست گرفته و به رسم ویرانی، نابودگر متظاهر شده و با مخفی شدن تو نقاب فداکاری، انتقامِ قضاوت‌های بی‌رحمانه اطرافیانش را می‌گیرد، او در گذشته غرق می‌شود، تا اینکه از…

خلاصه رمان : مانکن نابودگر

آرمان در حالی که داشت با حوله موهاشو خشک می کرد اومد تو اتاق مطالعم.یه تیشرت آستین دار بنفش و شلوارک طوسی پوشیده بود. یادمه زمستون پارسال از همین تیشرت یکی مشکی منم گرفتم. _بابا یخمک شدم این دکمه شوفاژت کو؟؟ کتاب و بستم و از سر جام بلند شدم. رفتم تو حال و شوفاژ و روشن کردم. در رو زدن. آرمان برگشت و نگاهی بهم انداخت: _بچه هان. رفتم سمت آیفون. ریموت درو زدم. همین که در حالو باز کردم فرید پرید تو بغلم. لبخندی زدم. ازم جدا شد. فرید_وای وای اون قیافشو ببین! سعید با تردید اومد جلو و گفت: _آرمان خان این پسره خوشتیپ کیه اینجا؟ آرمان که تا اون

موقع به جمعمون پیوسته بود: _خدمتتون معرفی کنم آقای بداخلاق. _بسه شمام هر چی هیچی نمیگم پررو تر میشین. سعید_به والله نگرانتم رفیق چند وقته بجز رفتن سرکار و موندن تو این برج راپونزل جای دیگه ای نرفتی آخه؟ محمد که تا اون موقع به دلقک بازیای آرمان و فرید می خندید گفت: _مگه همه مثل توئن سعید؟ اومد بغلم: محمد_چندوقته من قیافتو ندیدم کمیسر؟ از بغلش دراومدم و گفتم: _اوضاع خوب پیش میره؟ در حالی که میرفتیم تو حال فرید دویید سمت شوفاژ و جوراب و پالتوشو در آورد. با محمد نشستیم رو کاناپه. اون در حالی که شالگردن خاکستریشو از دور

گردنش باز می کرد با شور گفت: _بازم گل کاشتیاا..تبریک آقای مشهور. با این حرفِ محمد سعید اومد جفت من نشست و گفت: _پسر ملت چپ و راست اسم تو رو میگن دیگه الان باید جلو بقیه با رفیقمون پز بدیم. آرمان به شوخی گفت:این قیافه و شهرتش رو دیدن که عاشقشن. وگرنه میدونستن اخلاق نداره که پشیمون میشدن! نیم خیز شدم: _تو باز حرف زدی؟ خندید و از جاش پرید: _نه نه امروز اون هیکلت به اندازه کافی پرسم کرد بشین من چیزی نمیگم! فرید که تا اون موقع جلو شوفاژ خودشو گرم می کرد اومد کنارم نشست و موبایلشو گذاشت رو میز: فرید_سامی خط عوض کردی!؟ _آره…

خلاصه کتاب
سرگرد اینترپل سام نیکنام ملقب به آلفاباس، مردی استثنایی و مشهور کسی هست که به دنبال گذشته رازآلودش کمر به قتل پونزده شخص می‌بندند، سام به دنبال تلخ‌ترین حقیقت زندگیش شمشیر دولبه‌ای به دست گرفته و به رسم ویرانی، نابودگر متظاهر شده و با مخفی شدن تو نقاب فداکاری، انتقامِ قضاوت‌های بی‌رحمانه اطرافیانش را می‌گیرد، او در گذشته غرق می‌شود، تا اینکه از...
https://romankhaan.ir/?p=10471
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • تابنده
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن رمان‌ها مثل اینه که به یه پازل علاقه‌مند باشی و هر تکه رو به محلش بچسبونی تا در نهایت تکه‌ها به هم قرار بگیرن، عالیه!

  • پریا
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، من می‌خوام یه رمان عاشقانه دانلود کنم، چه جاهایی بهترین رمان‌ها رو ارائه میدن؟

  • پولاد
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان خوندن به عنوان یه فرار از واقعیت یه قابلیتیه که توی سیستم هر کس هست.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!