توضیحات
من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر سال آخر هنرستان رو پشت سر میذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیز که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقهات تحصیل کنی و از بازی با رنگها لذت ببری. در کنار تمام این احساسات ساده و زیبایی که تو وجودم شکل گرفته، زندگی یه غم بزرگ بهم هدیه کرده….
نام این اثر: رمان مانلی
نگارنده: فاطمه غمگین
سبک: درام
قسمتی از رمان مانلی
عشق ، یه کلمه سه حرفی که سرشار هست از اتفاقات هیجان انگیز، که گاهی میتونه خوب و شیرین باشه و گاهی هم برعکس.. قشنگیهاش برای من، همراه شد با احساسات درهم و برهمی که خیلی زود به سراغم اومد. مهمترین باورم اینه که تو این دنیا، هرکس میتونه سرنوشتش رو تا یه حدی تو مشتش بگیره و مسیرشو اونجور که میخواد به گردش دربیاره.
چیزی که بعدها خودم بهش عمل کردم و با تمام وجودم به ندای قلبم گوش کردم تا به بزرگترین تجربه ی زندگیم برسم .. دنیای من، خلاصه میشه تو رنگ ها، تو خلق یه طرح جدید، نواختن پیانو، خریدن لاک های رنگی، درست کردن کیک شکلاتی با همراهی مامان جون ثریام و سربه سر گذاشتن دایی مهردادم.
درسته که کمی تا قسمتی این کار من مردم آزاری به حساب میاد .. اما، به نظرم زندگی یعنی همین لبخندهایی که بعد از یه نیمچه دعوای زرگری بین یه دایی و خواهرزاده رد و بدل میشه.. کل کل های شیرینی که تهش ختم میشه به قلقلک هایی که از شدت خنده نفست و میبره.