توضیحات
اگر داستانهای فانتزی نبودند، هیچگاه خیالمان قدرت پرواز نداشت… رمان قلب مدفون روایتی هیجانانگیز و افسانهای از فرانسیس هاردینگ است که شما را به دل ماجراجوکییهای جذاب و خطرناک میبرد. این کتاب داستان پسر نوجوانی را روایت میکند که همراه با دوست صمیمیاش به دنیای مخوف زیر دریاها سفر میکند. قلب مدفون یک اثر متفاوت از دنیای افسانههاست که در سال 2019 نامزد جایزه انجمن علمی تخیلی بریتانیا شد.
نام این اثر: رمان قلب مدفون
نگارنده: فرانسیس هاردینگ
سبک: عاشقانه، معمایی، فانتزی، هیجانی
قسمتی از رمان قلب مدفون
تاجر مهمان پرسید: «مطمئنی خطری نداره؟ خیال می کردم توی یکی از او قایق ها برام جا جور کردی!»
داشت خودش را به زحمت از نردبانی بالا می کشید که به نوک برج چوبی موقتی می رسید. هارک که پشت سرش بالا می رفت، با آن زبان چرب و نرمش گفت: «همه ی قایق ها پر شده ان. فرماندار و دوست هاش و همه ی مردهای پولداری که هزینه سفر اکتشافی رو داده ان با خانواده هاشون همه ی صندلی ها رو پر کرده ان؛ دیگه جا نیست!»
شاید واقعا راست گفته بود، او که نمی دانست. واقعا که پرس و جو نکرده بود. «تازه، باید بیشتر از جفت چشم هات بابت صندلی توی اون کشتی ها پول بدی. این یک دهم قیمته و نماش هم بهتره!»
وقتی به بالای برج رسیدند، نفس تاجر بالا نمی آمد و داشت صورتش را با دستمال پاک می کرد. مردی که مالک برج زهوار در رفته بود، هارک و مرد تاجر را به سمت دو صندلی راهنمایی کرد که جایشان محکم نبود و به زور کنار هم چپانده شده بودند.
کرایه ی هر د نفرشان را هم از مرد تاجر گرفت. باد سردی وزید و برج را به جیر جیر انداخت، مرد تاجر از جا پرید و کلاهش را محکم روی سرش نگه داشت. متوجه نشد که مالک برج یواشکی به هارک چشمک زد و سهم دستمزدش را داد.