توضیحات
چه میکرد این بازی ناجوانمردانهی روزگار؟ بهترین وکیل زنی که از کودکی؛ سختی او را همچون شیر زنی بار آورده بود! از پروندهی قتل رفیقش…رسید به بزرگترین راز خانوادهاش…! رازی که زندگیاش را دگرگون کرد و سرآغازی برای رمان ققنوسی در آتش شد…
اسم رمان: رمان ققنوسی در آتش
نویسنده این اثر: ملیسا کوه کبیری
ژانر رمان: معمایی، درام
گوشه ای از داستان رمان ققنوسی در آتش
– اما آقای قاضی!
-حق دفاع ندارید خانم نیکزاد، قرار نیست همیشه برنده ی بازی شما باشید! مدرکی ندارید که دفاعیاتتون رو ثابت کنه، فی الواقع تا مشخص شدن جواب پزشک قانونی قتل غیرعمد تلقی میشه.
قاضی از جایش بلند شد. آرتا با پوزخندی نگاهش کرد، وفا با نگاه پر از حرصی سریع پرونده را از روی میز جمع کرد و دنبال قاضی رفت.
-صبر کنید حاج آقا!
قاضی کلافه به سمتش برگشت.
-شما که خودتون همه چیز رو بهتر میدونید… چه دلیلی داره یه شبه رأی شما عوض بشه؟!
-گوش کن دختر جون، تمام فیلمهای اون بانک از بین رفته و دیگه هیچ مدرکی نداری که ثابت کنی، افشین، تمنا رو کشته! از صدق گفته هات با خبرم ولی. …
صدایش را آرامتر کرد و با نگاهی به اطراف پچ زد:
-چون میدونم سر شغلت شوخی نداری و تو کارت معرکه ای؛ بهت پدرانه میگم پات رو از این پرونده بکش بیرون..!. اینها خیلی کله گنده تر از چیزی هستن که فکرش رو میکنی! اگه این مسیر رو بگیری و بری تا تهش، خودت هم میشی مثل تمنا!