| جمعه 12 اردیبهشت 1404 | 15:38
رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان فالش
  • ژانر: عاشقانه، موسیقی
  • نویسنده: غزل سلیمانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 329

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان فالش از غزل سلیمانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

بِرشین ،خواننده معروف و پر از خطا روزی خودش رو میبینه که دیگه چیزی براش باقی نمونده…وقتی از همه چیز نا امید و شکستست؛ سو سوی نوری رو در پس اون همه تاریکی میبینه! اما…

خلاصه رمان : فالش

وارد خونه شدم. انقدر عجله داشتم که پله ها رو دو تا یکی می کردم. به در چند ضربه زدم و وارد خونه شدم… نفسم بند اومد… نمیشد نفس کشید… دود سیگار و مه حاصل از اون… کت و شلواری که دیروز تن برشین بود حالا روی صندلی پیانو افتاده بودن. کراوات زرشکی رنگش از گوشه عسلی آویزون بود. و روی میز تمام شیشه دو تا بطری بزرگ از نوشیدنی های گرون قیمت بود! با قدم هایی سست و در حالی که دود ها رو با دستم روانه چپ و راست می کردم جلوتر رفتم… چند بار سرفه کردم و کلافه و پر از ابهام داد زدم: -آقای نیک پور… اینجا چه خبره…

سر و کله برشین با ربدوشامر ساتن سرمه ای پیدا شد… آب دهنم رو قورت دادم و گفتم: دارین چیکار می کنید با خودتون… این چه وضعیه؟ برشین که از سرگیجه روی پاش بند نبود به ستون وسط هال تکیه داد و چهره در هم ریختش رو پشت دستاش مخفی کرد… _خوب که اومدی… منم بات حرف دارم… نفسی که توی سینم حبس کرده بودم بیرون دادم و فقط به حرکاتش خیره شدم… چشم های سبز رنگ و بی رمقش رو نگاه کردم که من رو به سختی می پایید.. آهی کشیدم… -این کارا برای چیه؟! چرا دارین اینجوری می کنید؟ به خودتون بیاین… دو بار تو

گیجی دارو ندارتونو از دست دادین… دیگه بسه! اشک توی چشم هام حلقه زده بود و تقلا کردن برشین رو تماشا می کردم که سعی داشت خودش رو به مبل برسونه… همینطور تلو می خورد و جلو می رفت که بدون توجه به میز شیشه ای می خواست گام برداره… نتونستم زمین خوردنش رو ببینم و با عجله به سمتش دویدم و زیر بغلش رو گرفتم… قبل از افتادن بهش رسیده بودم… -خوبید؟ برشین توی چشم هام نگاه کرد و گفت: برو پی زندگیت… تو از پس گندای من بر نمیای… قتی حرف میزد بوی نوشیدنی  که از دهنش به مشامم می رسید رو استشمام کردم…

خلاصه کتاب
بِرشين ،خواننده معروف و پر از خطا روزي خودش رو ميبينه که ديگه چيزي براش باقي نمونده…وقتي از همه چيز نا اميد و شکستست؛ سو سوي نوري رو در پس اون همه تاريکي ميبينه! اما…
خرید کتاب
رایگان
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=12672
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • اصفهان
    9 آذر -622 | 00:00

    بصری‌بودن نویسی یکی از بهترین شیفته‌های برای فهمیدن نثر نویسنده است.

  • جواد
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن صفحه‌هایی از داستان نیمه‌کاره که جرئت تموم کردنش رو نداشتم، حالم رو بهتر می‌کنه هر روز.

  • اشکان
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن رمان به نظرم بهترین روش برای گذراندن وقت خالی هست.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!