توضیحات
کلر در رمان فاصله، وضعیت خود را اینگونه توصیف می کند… از یه مبارز خیابونی، رسیدم به قهرمان بوکس سنگین وزن دنیا. هیچکس نمیدونست که در کنارش، یه هیولا هم بودم. یه شکارچی توی سایهها. تا وقتی اون دختر بریتانیایی اومد وسط زندگیم و همه چی رو بهم ریخت. خواستنش برای هردومون خطرناک بود، ولی با این حال، بازم سمتش رفتم و حالا یه انتخاب بیشتر ندارم. برای آزادی خودم بجنگم… یا آزادی اون…
اسم رمان: رمان فاصله
نویسنده این اثر: LUNA_MASON
ژانر رمان: عاشقانه، مافیایی
گوشه ای از داستان رمان فاصله
دیگه بسه. ده روز عزاداری برای خودم دیگه کافیه. اتاق کوچیکم توی تاریکی مطلقه، به لطف اختراع فوق العاده ای به اسم پرده ھای تاریک کننده. مثل یه پیله گرم و نرم توی پتوی سنگینم فرو رفتم، دور و برم پر از دستمال کاغذی ھای خیس شده از اشک و آب دماغه.
تنھا تعامل انسانی این روزھام ھم، برادران سالواتوره بودن که از توی تلویزیون نگام میکنن. زندگیم انگار فقط یه سری فاجعه ھای پشت سر ھمه. ده روز پیش، نامزدم… الان دیگه “نامزد سابقم” رو دیدم که داشت با یه بلوند قدبلند روی پیشخوان آشپزخونه خوش میگذروند.
زندگیم جلوی چشمام فرو ریخت، ھمون لحظه که قلبم تیکه تیکه شد. اونقدر سرگرم مھمونش بود که حتی نفھمید حلقه ی نامزدیم و پرت کردم سمت سرش و از خونه زدم بیرون… با یادآوریش میلرزم. این احمق مزاحم، حالا که وجدانش بیدار شده، داره از ھمه جا پیام میفرسته، با اینکه از ھمه ی صفحات مجازی بلاکش کردم.