توضیحات
رمان غم جاودان، قصه روزهای زندگی دانیال پسر جوانی است که دردها و رنجهای اجتماع را از پشت لنز دوربین عکاسیاش شکار میکند. غافل از اینکه تمام آلام زندگی خودش بیهیچ کم و کاستی پیش روی چشمهایش آشکار میشود و او را به گذشته دوری پرتاب میکند که غم به روی غمهایش کوه میشود و از او یک انسان دیگر میسازد….
نام این اثر: رمان غم جاودان
نگارنده: مرضیه اسماعیلی
سبک: عاشقانه، درام
قسمتی از رمان غم جاودان
گنجشک ها همنوا با هم آواز زیبای رو سر می دادن، تو خونه بزرگ و باصفای آقا رحمان همه چیز در آرامش مطلق بود. از میون گل های شاه پسند و محمدی تو باغچه که گذر می کردی، می رسید به یه ساختمان دو طبقه قدیمی، قدیمی اما باصفا. در ورودی رو که باز می کردی، نشیمن بزرگ و شیکی رو می دیدی که یه طرفش سنتی بود و طرف دیگه ش مد روز، یه مادر با یه میز خوشمزه صبحانه.
صدای قل قل سماور که به گوشش خورد، سه پیمانه چای تو قوری گل قرمزش ریخت و اونو زیر شیر سماور گذاشت. ساعت شماته دار تو پذیرایی به صدا دراومد. درست شش و نیم بود. رادیوی کوچک کنار یخچال رو روشن کرد، صدای گوینده از رو همون موج همیشگی شاداب و پرانرژی پیچید تو گوشش:
– سلام شنونده عزیز، سلام به تویی که از همه سحرخیزتری، تویی که زن یا مرد هستی، تویی که با تو آشپزخونه مشغول صبحونه درست کردنی یا در مغازه ت رو زودتر از همه باز کردی، پس یه یاعلی بگو و کارت رو شروع کن؛ امروز یه روز تازه است.