رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان غرور تلخ
  • ژانر: #عاشقانه
  • نویسنده: الهام_ح
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 537

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان غرور تلخ از الهام_ح با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

غرور همیشه هم خوب نیس… غرور باعث شد یک عمر حرف های دلمان را از هم مخفی کنیم تا حتی یک درصد هم به غرورمان لطمه ای وارد نشود… غرور باعث شد دلباخته ی هم باشیم و بمانیم اما دیگری از حالمان باخبر نشود… غرور باعث شد عشقمان را راحت به دست رقیبمان بدهیم و خودمان در حسرت یک عشق بسوزیم… یک غرور تلخ…زندگیمان را جهنم کرد!! درمورد غرور و عشقی که ساکت موند…

رمان غرور تلخ

ببینم نهار مهمون داریم؟ ژینوس بالش ها رو مرتب، توی جا رختخوابی چید و با لبخند گفت: خاله پری قراره بیاد؛ پاشو تنبل! اخم هام در هم رفت. ژینوس نگاهی به صورت عنقم کرد و گفت: باز که ناراحت شدی تو. دلیل ناراحت شدنم رو می دونی؛ نه؟ مشکل تو با خاله پریِ بیچاره چیه؟ _ با خاله پری هیچی. ولی با پسرش خیلی! _ بله نازنازی! می دونم تو با بردیا مشکل داری. از بچگی هم می زدین تو سر و کله ی هم. من خیلی خوب یادمه! _ دختر عموی آدم هم بشه زن داداشش مکافاته ها، خوب از کل زندگیمون با خبریا!
ژینوس خندید و گفت: به جای بلبل زبونی پاشو یه لباس شیک بپوش، الآنه که بیان ها. من رفتم. ژینوس دراتاقم رو بست و رفت. دختر خوب و مهربونی بود. همیشه هوای منو داشت. اصلا حوصله ی مهمونی های وقت و بی وقتِ مامان رو نداشتم. چشمم رو که باز می کردم، می دیدم مهمون داریم. اَه! رو به روی آینه ی قدی اتاقم وایسادم. موهای خرمایی رنگم رو که حسابی به هم پیچیده بود، مرتب شونه زدم. داشتم یقه ی لباس صورتی رنگم رو مرتب می کردم، که درِ اتاقم باز شد.

سلام. صبح بخیر خواهر عزیزم. اخم کردم. بدم می اومد کسی بدون در زدن وارد اتاقم بشه، عادتم بود. _ به تو یاد ندادن وقتی وارد جایی می شی در بزنی؟ _ اولا، فکر نکنم وارد جایی شده باشم! دوما، من که غریبه نیستم؛ در زدن مالِ غریبه هاست. نگاهی به صورت و لباس هام کرد و گفت: اوه! چه به خودش هم رسیده! بابا خوشگل! _ زود از اتاقم برو بیرون. اصلا حوصله ی اراجیف هات رو ندارم. _ باشه. راستی خبر خوش! _ چی؟ _ نه دیگه. خواستم بگم؛ دیدم بی لیاقتی! _ خیلی خب ناز نکن. بگو و برو …

خلاصه کتاب
غرور همیشه هم خوب نیس… غرور باعث شد یک عمر حرف های دلمان را از هم مخفی کنیم تا حتی یک درصد هم به غرورمان لطمه ای وارد نشود… غرور باعث شد دلباخته ی هم باشیم و بمانیم اما دیگری از حالمان باخبر نشود… غرور باعث شد عشقمان را راحت به دست رقیبمان بدهیم و خودمان در حسرت یک عشق بسوزیم… یک غرور تلخ...زندگیمان را جهنم کرد!! درمورد غرور و عشقی که ساکت موند…
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=4456
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بارانه
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظرم خوندن رمان یه شکل حس خیلی خوبی به آدم میده.

  • آریا
    9 آذر -622 | 00:00

    یکی از چیزایی که من خوندن رمان‌ها رو دوست دارم، اینه که همه داستان‌ها از نگاه شخصیت های مختلف روایت شده و این درک ذهنی من رو از مسئله زیاد کرده.

  • پرتو
    9 آذر -622 | 00:00

    می‌توانم فایل رمانی را به دو بخش تقسیم کنم تا بهتر بتوانم آن را خواند؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!