رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان عصیان و افسون
  • ژانر: #عاشقانه
  • ویراستار: رمان خوان
  • مترجم: زهرا و آلما
  • تعداد صفحات: 539

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان عصیان و افسون از زهرا و آلما با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

افسونگری یک زن، چقدر می تونه خشم یک مرد قدرتمند رو اروم کنه؟ من پرنسس مافیایم و باید خودم رو به دشمن پدرم تقدیم کنم!! من، در شرف ازدواج با مردی ام که چیزی ازش نمی دونم… یه وحشی، یه یاغی، یه قاتل بی نهایت جذاب. در واقع، حتی اسم و فامیلشم نمی دونم.‌…

خلاصه رمان : عصیان و افسون

وقتی کسی جونتونو نجات میده، شما به اون مدیونید. وقتی کسی جون تنها بچه شمارو نجات میده، تا مدت ها بهش مدیونید. وقتی توی پونزده سالگی دزدیده شدم، پدرم بخاطر نداشتن پول کافی برای باج دادن به دزدا، چاره دیگه ای نداشت تا برای گرفتن پول به اون مراجعه کنه؛ به فرگوس فولی پادشاه مافیا. من بیشتر خاطرات دزدیمو که توی اسارت بودمو یادم نیست. روانشناسم میگه که مغزم ممکنه با یه ضربه یه چیزی یادش بیاره اما من معمولا سعی می کنم کلا از مغزم بندازمش بیرون و نتیجشم دارم می بینم.

ببینید، بابای من یه پولشوی کم کار با یه مشکل بزرگِ قمار بود. اون قبلا به خانواده فولی بدهی جدی ای داشت. پدرم هیچ پولی برای پرداخت بدهی های فولی نداشت چه برسه بخواد بهشون باج بده برای همین، با تنها چیزی که می تونست مامور نجاتش بشه معامله کرد؛ ازدواج من با پسر وارثشون، شان فرگوس فولی. من قراره تو یه سازمان جنایی بزرگ تبدیل به یه شاهزاده خانوم بشم، اما ترتیب این اتفاق ممکنه عوض بشه و من اینده ای کامال متفاوت از اونچه که پیش بینی کرده بودم، برام رقم بخوره.

من همیشه خودمو یه ادم واقع بین می دونم. حتی وقتی بچه بودم، می دونستم اینکه تو شکلات رو روی پنیکیک دوست داری دلیل نمیشه توی رستوانم اینجوری سرو کنن. یا وقتی اولین روز مدرسه ات بود، چون کسی از روز قبلش زحمت اینکه لباسمو بشوره رو نکشیده، پس باید لباس مورد علاقمو نپوشم. وقتی پیراهن مورد علاقم رفته رفته بزرگتر و کهنه تر شد ،بابام یه مشت پول که از قمار دیشب برده بود، ریخت جلوم و گفت برام یه لباس خوشگلتر و حتی پولکدوزی شده یا هرچیزی که بخوام میخره، اما وقتی بازیو باخت…

خلاصه کتاب
افسونگری یک زن، چقدر می تونه خشم یک مرد قدرتمند رو اروم کنه؟ من پرنسس مافیایم و باید خودم رو به دشمن پدرم تقدیم کنم!! من، در شرف ازدواج با مردی ام که چیزی ازش نمی دونم... یه وحشی، یه یاغی، یه قاتل بی نهایت جذاب. در واقع، حتی اسم و فامیلشم نمی دونم.‌...
https://romankhaan.ir/?p=4586
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهادر
    9 آذر -622 | 00:00

    دنیای رمان‌ها به من احساس آرامش میده که هیچ جای دیگه‌ای نمی‌تونم پیدا کنمش.

  • پیشاد
    9 آذر -622 | 00:00

    هیجان و ترس شخصیت‌های نویسنده درت لذت زیادی داره، همیشه کنجکاوم که ادامه داستان چی میشه؟.

  • امین
    9 آذر -622 | 00:00

    با داشتن این به عنوان گزینه، دوست دارم صبح ها که بیدار میشم با خودم یکسری وقت در آرامش و بیشتر به ورزش سپری کنم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!