توضیحات
نازنین بعد از فوت همسرش در رمان عشق ممنوعه، ناخواسته گرفتار رابطهی مبهمی میشود که تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد. برای فرار از رابطهای ممنوعه دست به هر کاری میزند، ولی راه فراری نیست وقتی پای دخترش وسط میآید. عادل، مردی که مثل سایه همهجا با او هست و تهدیدش میکند، اما دست تقدیر بازی را طور دیگری رقم میزند.
اسم رمان: رمان عشق ممنوعه
نویسنده این اثر: شهره احیایی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان عشق ممنوعه
جای مهر داغ آفتاب تابستانی گونه ام را می سوزاند. کلافه و خسته دستم را سایبان صورتم قرار دادم، شانه ام درد گرفته بود. پوف بلندی کشیدم نگاهم را به خیابان معطوف کردم که در آن ظهر گرم دقایقی می شد که منتظر ماشین بودم. دوباره نگران به چهره ی عسل نگاه کردم.
خستگی از رویش پیدا بود، اما در سکوت به اطرافش نگاه می کرد. دقایقی می شد بی توجه به اصرار خاله از خانه زده بودم بیرون. ترجیح دادم زودتر برگردم خانه ی خودم. خاله گفته بود برای شب همه دور هم جمع می شوند و من هیچ دلم نمی خواست بمانم. حضور او اذیتم می کرد.
اصلا بحثم با او بود که می خواست هر طور شده مرا زیر یوغ بندگی خودش نگه دارد با آن پیشنهاد بی شرمانه اش دیگر نمی توانستم با او چشم در چشم شوم. با صدای ترمز ماشین سرم را چرخاندم و نگاه غضبناکش را دیدم بزاقم را بلعیدم. همان حین با صدای بوق ماشبن و توقفش پیش پایم رعشه بر تنم افتاد.