| پنجشنبه 19 تیر 1404 | 16:36
رمان خوان
دانلود رمان
رمان عشق به شرط شیطونی
  • نام: عشق به شرط شیطونی
  • ژانر: طنز، کلکلی
  • نویسنده: دیانا و محدثه
  • ویراستار: رمان خان
  • تعداد صفحات: 283
  • حجم: 4.53 مگابایت
  • منبع تایپ: romankhaan.ir

توضیحات

در بخش های ابتدایی از رمان عشق به شرط شیطونی می خوانیم… زودی بلند شدم رفتم حموم داخل اتاقم خودمو گربه شور کردم. درکل تو خونه ما توی هر اتاقش حمومه. اخه اینجوری گفتیم راحت تره. خوب برم لباس چی بپوشم؟ ایمممم اهان رنگ سیاه و سفید میکس میکنم یـه پیراهن سفید که یکم بالازانو بود رو پوشیدم بعدش یه چیزی شبیه کت اما بلندتر سیاه که جلوش کوتاه تر از پشتش بود روش پوشیدم همراه با شلوار سیاه تنگ پوشیدم…

اسم رمان: رمان عشق به شرط شیطونی
نویسنده این اثر: دیانا و محدثه
ژانر رمان: طنز، کلکلی

گوشه ای از داستان دانلود رمان عشق به شرط شیطونی

شال سیاه و سفیدمم پوشیدم. حالا نوبتی هم باشه نوبت ارایش کردنه. یه رژ لب صورتی پرر رنگ با خط چشم تموم. بیشتر از این دوس ندارم. داشتم موبایلم رو میگرفتم که صدای ایناز اومد.
آیناز: نداااااا
اوپس پنج دقیقه دیر کردم الان باید اشهدمو بخونم. رفتم حیات که با صورت سرخ آیناز روبرو شدم.

آب دهنمو قورت دادم تا خواستم چیزی بگم ایناز دستش رو اورد بالا و گفت: هیچی نگو فقط سوار شو…
بعدام خودش سوار شد نمیدونم باز چرا پاچه میگیره اه. سوار شدم که چشمم به تارا افتاد که داره با یه لبخند ژکوند منو نگا میکنه. اهان منو مسخری میکنی؟ نشونت میدم خوب میفهمیدم که فقط فقط از سوسک بدش میاد.

نمیترسه اما بدش میاد. منم که همه چی تو کیفم پیدا میشه سوسک پلاستیکی رو کشیدم به آیناز نگاه کردم که با اخم به جاده خیره شده و داره با فکر میرونه. به بهار نگاه کردم که بغل تارا نشسته بود خوبه یه نخ بستم به پای سوسک پلاستیکی و روی ران پای تارا گذاشتم وقتی دیدم حواسش نیـس خیــلی اروم نخو تکون دادم که باعث شد سوسک هم تکون بخوره…

لینک های دانلود
خرید کتاب
رایگان
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=44840
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!