رمان خوان
دانلود رمان
رمان عادت می کنیم
  • حجم: 888 کیلوبایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

رمان عادت می کنیم، پرداخت ماهرانه‌ای از شخصیت ‌هایی است که هر روزه نمونه‌هایش را در نزدیکیمان می‌بینیم. توصیف جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیت‌‌ها وحتی مکان‌ها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم می‌خورد و شاید همین توصیفات دقیق از جزئیات حوادث و پدیده ‌هاست که خواننده را در گیر خود می‌کند و صورتی ملموس به داستان می‌بخشد. به طوری که خواننده احساس می‌کند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است.

نام این اثر: رمان عادت می کنیم
نگارنده: زویا پیرزاد
سبک: اجتماعی

قسمتی از رمان عادت می کنیم

آرزو به زانتیای سفید نگاه کرد که می خواست جلو لبنیات فروشی پارک کند. زیر لب گفت: شرط می بندم گند بزنی پسرجان…و آرنج روی لبه پنجره و دست روی فرمان منتظر ماند. راننده ریش بزی رفت جلو، اومد عقب. رفت جلو و اومد عقب و از خیر پارک گذشت.

آرزو زد دنده عقب. دست گذاشت روی پشتی صندلی بغل و به پشت سر نگاه کرد. جوان ریش بزی داشت نگاه می کرد. مردی دم در لبنیاتی کیک و شیر کاکائویی خورد و نگاه می کرد. جیغ لاستیک ها در اومد و رنو پارک شد. مرد کیک و شیر به دست بلند گفت: بابا دست فرمون….و رو به راننده زانتیا داد زد: یاد بگیر جوجه….

پسر جوان شیشه رو کشید پایین گاز داد و آمد رد شد و گفت: رنو توی قوطی کبریت پارک شده…
آرزو پیاده شد. یک دستش کیف مستطیل سیاهی بود که دو سگکش به زور بسته شده بود. دست دیگر سررسید جلد چرمی و تلفن همراه. قد متوسط داشت و پالتو خاکستری راسته پوشیده بود. رفت طرف مغازه ای دو دهنه با تابلوی چوبی رنگ و رو رفته. روی تابلو با خط نستعلیق نوشته شده بود: بنگاه معاملات ملکی صارم و پسر.

خرید کتاب
35,000 تومان
https://romankhaan.ir/?p=30039
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!