توضیحات
ویولت بیست ساله در رمان طوفان عقیق، قرار بود وارد ربع کاتبان شود و زندگی آرامی در میان کتاب ها و تاریخ داشته باشد. اکنون، ژنرال فرمانده که به عنوان مادر سرسخت او نیز شناخته می شود، به ویولت دستور داده است که به صدها نامزدی که در تلاش برای تبدیل شدن به نخبگان ناوار هستند بپیوندد؛ اژدها سواران….
نام این اثر: رمان طوفان عقیق
نگارنده: ربکا باروز
سبک: عاشقانه، ماجراجویی، هیجانی
قسمتی از رمان طوفان عقیق
نفس بعدی ام می لرزد و ھر چیزی را که از دستم بر نمی آید، به زور داخل یک جعبه تمیز و نسوز از نظر ذھنی می کنم و آن را در جایی در اعماق خودم پنھان می کنم. برای نجات مامان خیلی دیر است، اما اگر بگذارم زادن خودش را بکشد، لعنت بر من خواھد بود.
آندرنا به من یادآوری می کند: «می توانی غصه بخوری» در حالی که در را به سمت ربع شفابخش باز می کنم و وارد سالن شلوغ می شوم. دو طرف تونل سنگی به ھر رنگی زخمی شده اند و شفا دھنده ھا به داخل و خارج از درھای تیمارستان پرتاب می شوند.
“اگر در ھر باختی غرق شوم، این تنھا چیزی است که برای آن وقت خواھم داشت.” من آن درس را در ھجده ماه گذشته به خوبی یاد گرفته ام. با عبور از کنار مجموعه ای از کادت ھای پیاده نظام کاملاً مست، از جایی که تبدیل به یک خلیج گسترده بیماری شده است، به دنبال تاری از تاریکی می گشتم.