توضیحات
رمان شیطانی که دوستم داشت، درمورد دختریه که پیش مادر و خواهر زندگی میکنه. خواهر دختره با یه پسر فرار میکنه و برادر این پسره که خیلی پولداره، دنبال برادرش می گرده و میاد دختره و مادره رو تهدید میکنه. مادره که مهم نیست اصلا براش… دختره ولی ناراحته اما هیچ خبری از خواهرش نداره. پسره هم میاد دختره رو گروگان می گیره و می دزدتش تا مادرش بگه دخترش کجا فرار کرده….
نام این اثر: رمان شیطانی که دوستم داشت
نگارنده: رویا قاسمی
سبک: عاشقانه، هیجانی، انتقامی، مافیایی
قسمتی از رمان شیطانی که دوستم داشت
بدبختی بزرگ ما از اون جایی شروع شد که دو نفر آدم عاقل و بالغ تصمیم گرفتند که دست همدیگه رو بگیرند و بی خبر برن یه گوشه از این دنیای پهناور، تا راحت و بی دغدغه به زندگیشون برسند! وگرنه که خدای ما شاهد بود که تا قبل این بدبختی، ما فقط دچار بدبختی های ریز و کوچکی بودیم کخ با بی توجهی ازشون می گذشتیم.
اگه قبلا همه ی بدبختی خانواده سه نفره ما این بود که سه تا زن تنها لودیم کخ بخ سختی باید گلیم خودمون رو از آب می کشیدیم بیرون، ولی حالا فرق کرده بود! حالا دو نفر شده بودیم که باید بدبختی ای که مارال به قیمت خوشبختی خودش سرمون هوار کرده بود رو جمع می کردیم.
اما مگه می شد؟! تو این بیست و یک سالی که از خدا عمر گرفتم، روزی نبود که به خاطر وجودم از خدا شاکی نباشم. و تو این جریانی که داشت ما رو زیر قدرتش له می کرد، همه ی خواهش و تمنام از خدا این بود که خودش شخصا بیاد دست من رو بگیره و با خودش ببره پیش حوری هاش!